از خدا دولت این غم به دعا خواستهام
نویسنده: دکتر محمد غضنفری، روانکاو
با نگرش به علم روان شناسی در گذشته، متوجه این امر میشویم که تا قبل از نظریات و گفتههای فروید، علم روانشناسی همه چیز را بر پایة لذت و درد در دو قطب متضاد توجیه می کرد. حتی امروزه نیز چه در روانکاوی و چه در روانشناسی قدیمی و رایج، همه ی اعمال انسان بر پایة لذت و درد توجیه می شود. شاید بتوان گفت این نوع نگاه، میراث رفتارگرایی رادیکال «اسکینر» است. انسان ها به سمت و سوی چیزی می روند که برایشان لذتبخش است و از چیزی که همراه با درد و رنج باشد گریزان هستند. برای اولین بار فروید با نبوغ خود به ما اثبات کرد که لذت و درد در دو سر متضاد یک طیف قرار ندارند، بلکه چه بسیارند افرادی که به سمت مسائلی گرایش پیدا می کنند که برایشان درد ایجاد می کند. فروید این پدیده را به نوعی با مفهوم غریزة مرگ تبیین می کرد. به این معنی که گویی انسان به سمت مردن گرایش دارد. در دیدگاه فروید لذت، یک امری سلبی است؛ یعنی وقتی شما از چیزی لذت می برید لذت به شما افزوده نمیشود، بلکه تنشی از شما کم می شود و همین امر سبب لذت می شود. حال بیائید بار دیگر با این دیدگاه به نظریة غریزة مرگ فروید نگاهی بیندازیم. لذت امری سلبی است؛ یعنی تنشی کم می شود و لذت ایجاد می شود. رفتن به سوی مرگ به معنی رفتن به سوی بیتنشی کامل است؛ بنابراین گویی در دل نظریة مرگ یا غریزة تاناتوس فروید نیز نوعی نگاه لذتمحور وجود دارد. باز این لذت است که آدم ها را به دنبال خود می کشاند. مطلب کامل دکتر محمدی غضنفری رو اینجا بخون