به قول دکتر هلاکویی که از کس دیگری نقل میکند، nobody is coming. هیییییچکس نمیآید.
به قول دکتر الهی قمشهای: ما خیلی تنهاییم در این عالم. اما “و هو معکم أین ما کنتم”
یا به قول عباس کیارستمی: تنهایی خیلی باشکوهه.
قرار نیست اینجا از فضایل یا رذایل تنهایی بگویم. غرض این است که بگویم هیچکس در این عالم جز خود “من” نیست که به “من” کمک کند.
قبل از شرح این پرده لازم است دو چیز را با هم شرط کنیم چون احتمال کژفهمی از این متن بسیار زیاد است.
شرط اول: قصد اهانت به هیچ نقش سازمانی ندارم.
شرط دوم: هیچ فردی نسبت به هیچکسی، هیچ برتری ندارد. افراد فقط به واسطه دانش، تجربه، شرایط زندگی، انتخابها و مسیرهایی که رفتهاند در لایههای مختلف اجتماعی قرار میگیرند.
شرح موضوع:
در باسلام به نیروهایی که زحمت کارهای خدماتی را میکشند، میگوییم: “پیراموندار”.
حسین پیراموندار است. کمتر از ۶ ماه است که حسین وارد مجموعه شده. اینکه حسین قبلتر کجا بوده و چه کاری میکرده مهم نیست. مهم این است که بی آنکه حسین، منتور یا مشاور داشته باشد و فقط به تاثیر از محیط، شروع به کتابخواندن کرده. اولین کتابی که به حسین دادم از دکتر بهشتی بود. مدل ادبیات و پوشش حسین تغییر کرده. کلاس زبان میرود. گوشی هوشمند خرید. بیشتر از ۳۰ روز است سیگار را ترک کرده و جدیدا در دیوار دنبال یک پراید است که بخرد. لابهلای حرفهای حسین کلمات انگلیسی مانند feedback و KR میشنویم.
شاید ما فقط یک هول ریز به او دادیم و به سان حرکت در خلاء بی آنکه نیروی دیگری وارد کنیم، حسین به جلو رفت.
اما داستان حسین چه ربطی به صحبتهایم دارد؟
مدتیست موضوع career path افراد و مباحث مرتبط به آن مانند IDP یا ساده بگویم، رشد و توسعه و ارتقا شخصی افراد از دغدغههایمان شده. اگر با همین زاویه به موضوع بنگریم و مثال از افرادی که اتفاقا خلاف این رویه پیش رفتیم و وقت گذاشتیم و نهایتا دیدیم به او حاصلی ندارد غم روزگار و از مسیر شغلی و پیشرفت گفتن، به فریم ورک تازهای داریم فکر میکنیم. و آن چیزی نیست جز اینکه هر آنچه شرط بلاغست میگوییم. تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال. احتمالا بهشت هم زوری نمیشود. اگر کسی بخواهد خودش را ارتقا دهد، از واحد خدمات هم میتواند.
مقالهی شریل سندبرگ را بخوانید که چگونه از مسیر شغلی و توسعه فردی میگوید. برمیگردم به پرده اول و میگویم که احتمالا آدمها خودشان انتخاب میکنند از جایی که هستند استفاده کنند و رشد کنند یا غر بزنند و همیشه منفعل باشند. احتمالا هیچکس در این عالم به خوبی خودمان نمیتواند مسئولیت زندگیمان رو بر عهده بگیرد. (radical responsibility )
به نظر حقیر چیزی که باعث شد حسین در مسیر رشد باشد، گشودگی او بود. گشودگی به یادگیری. گشودگی نسبت به دریافت هر چیزی از محیط و اطرافیانی که باعث رشد میشوند. گشودگی از آنکه میشود بهتر از چیزی که هستم باشم. چیزی که در حسین هست، در خیلی از افراد نیست.
اینجا هم میشود دید که فرهنگ سازمانی از تابلوهایی که به در و دیوار زدهایم و پستها و سندهای بزک شده شکل نمیگیرد. از رفتار افراد سازمان شکل میگیرد.