اصطلاح مدیریت دولتی جدید توسط محققان بریتانیایی و استرالیایی ابداع شد (هود 1991 و هود و جکسون 1991) که در حوزه های مدیریت دولتی کار می کردند. در حال حاضر، منشأ این اصطلاح جدید، ارائه دیدگاه جدیدی نسبت به طراحی سازمانی در بخش دولتی بود، اما پس از گذشت یک دهه، معنای این اصطلاح در بحث ها و مناظرات فراوان شد.
برخی از محققان آن را به عنوان معرفی اقتصاد نهادی جدید به مدیریت دولتی و برخی از آن برای اشاره به تغییرات الگو در سیاست گذاری استفاده می کنند. قبل از اینکه تلاشی برای درک بیشتر جنبه های مختلف مدیریت عمومی جدید انجام دهیم، اجازه دهید ببینیم که چگونه با مدیریت دولتی سنتی متفاوت است.
مدیریت دولتی جدید که در دهه 1980 ظهور کرد نشان دهنده تلاشی برای کسب و کار تر کردن بخش دولتی و بهبود کارایی دولت ایده ها و مدل های مدیریتی از بخش خصوصی بود. این بر مرکزیت شهروندانی که دریافت کننده خدمات یا مشتریان به بخش عمومی بودند، تأکید کرد.
سیستم مدیریت عمومی جدید همچنین کنترل غیرمتمرکزتری بر منابع و بررسی سایر مدلهای ارائه خدمات را برای دستیابی به نتایج بهتر، از جمله ساختار شبه بازاری که در آن ارائهدهندگان خدمات عمومی و خصوصی در تلاش برای ارائه خدمات بهتر و سریعتر با یکدیگر رقابت میکردند، پیشنهاد کرد. [برای مثال در بریتانیا، خرید و ارائه مراقبتهای بهداشتی بین خدمات بهداشت ملی یا NHS و دارندگان صندوق پزشک عمومی با بودجه دولت تقسیم شد، این کارایی را افزایش داد زیرا بیمارستانها اکنون نیاز به ارائه روشهای کمهزینه برای جلب بیماران و بودجه داشتند.
تمرکز قوی بر کنترل مالی، ارزش برای پول و افزایش کارایی
حالت فرماندهی و کنترل عملکرد، شناسایی و تعیین اهداف و نظارت مستمر بر عملکرد، واگذاری قدرت به مدیریت ارشد
معرفی حسابرسی در سطوح مالی و حرفه ای، استفاده از ابزارهای شفاف برای بررسی عملکرد، تعیین معیارها، استفاده از پروتکل ها برای بهبود رفتار حرفه ای
مشتری مداری و پاسخگویی بیشتر و افزایش دامنه نقش هایی که ارائه دهندگان بخش غیر دولتی ایفا می کنند.
مقررات زدایی از بازار کار، جایگزینی قراردادهای جمعی به بسته های پاداش فردی در سطوح ارشد همراه با قراردادهای کوتاه مدت
دلسرد کردن قدرت خودتنظیمی متخصصان و واگذاری قدرت از افراد به مدیریت
تشویق مدیریت کارآفرینی بیشتر از دیوانسالاری با الزامات پاسخگویی گذشته نگر بالا به سمت بالا
معرفی اشکال جدید حاکمیت شرکتی، معرفی مدل هیئت مدیره عملکرد و تمرکز قدرت در هسته استراتژیک سازمان
با تغییر زمان، جنبه های جدیدتری نیز در مدل NPM ذکر شده در بالا گنجانده شد و آنچه محققین آن را مدل NPM 2می نامند، وارد شدند. جنبه های مهم این مدل جدید عبارت بودند از:
معرفی یک سیستم شبه بازار پیچیده تر و تکامل یافته تر
ایجاد سازمانهای بخش دولتی پراکندهتر یا با قراردادهای ضعیف در سطح محلی با تغییر از مدیریت سلسله مراتب به مدیریت قرارداد.
تمایز بین هسته استراتژیک کوچک و حاشیه سازمانی بزرگ، آزمایش بازار و قرارداد کارکردهای غیر استراتژیک
به تعویق انداختن و کوچک کردن
معرفی مفاهیم جدید مدیریتی مانند مدیریت با نفوذ، ایجاد شبکه برای سازمانها، ایجاد اتحادهای استراتژیک بین سازمانها.
دور شدن از فرم های خدمات استاندارد شده به فرم های خدماتی انعطاف پذیرتر و متنوع تر
در حال حاضر، با انجام کارهای بیشتر و بیشتر در حوزه های منابع انسانی و روابط و متون رایج که بر نیاز به تعالی، اهمیت فرهنگ سازمانی، ارزش ها، چشم انداز و مفهوم سازمان یادگیرنده که توسط پیتر سنگه (1990) معرفی شده است، تاکید شده است. مدیریت دولتی جدید را نیز تحت تأثیر قرار داد و از این رو تغییرات مناسبی نیز در نظریه توسط محققان پیشنهاد شد.
در شکل پایین به بالا سازمانی- توسعه و یادگیری سازمانی اهمیت پیدا میکرد. فرهنگ سازمانی به عنوان چسبی تلقی می شد که سازمان را در کنار هم نگه می دارد، قضاوت عملکرد بر اساس نتایج و غیره از دیدگاه های جدید بود.
در شکل از بالا به پایین سازمان - ایمن سازی تغییرات در فرهنگ سازمانی مهم ذکر شد، شفاف سازی و طرح ریزی چشم انداز و رهبری از بالا به پایین درخواست شد، بخش خصوصی به عنوان یک الگو برای سبک نئو بخش دولتی، آموزشی، شرکتی ظهور کرد. آرمها، استراتژیهای ارتباطی، منابع انسانی قاطعانه و سایر جنبههایی که اصطلاحات ویژه بخش خصوصی هستند تشویق شدند تا مورد استفاده قرار گیرند.
بنابراین، اساساً مدیریت دولتی جدید یک جنبش رادیکال برای تغییر نه تنها نحوه عملکرد بخش دولتی بلکه کل تصورات در مورد آن بود.