نقاشی هر کودک در واقع بیان گر آن احساساتی است که در درون کودک میگذرد از این رو در روانشناسی کودک به تفسیر نقاشی کودکان پرداخته شده است.
در نقاشیهای کودکان، خانه بیش از هر چیز دیگری کشیده میشود.
در شروع کار معمولاً خانه به صورت یک مربع که بر بالای آن یک مثلث قرار دارد، کشیده میشود. خانه نماد پناهگاه و هستهی اصلی و گرمی خانواده است که ممکن است مورد علاقه یا تنفر کودک باشد.
خانههایی که کودکان ترسیم میکنند ممکن است دارای باغچه، گل، درهای بزرگ، پنجره و پردههای رنگین باشد. چنین خانه ای، نماد یک زندگی سعادتمند است که کودک در آن احساس آرامش میکند.
برعکس، اگر خانهای بدون در ورودی، با دیوارهایی بلند و به گونهای منزوی و دورافتاده ترسیم شود، معنای متفاوتی پیدا میکند. اگر این خانه بین سنین پنج تا هشت سالگی ترسیم شود نشان گر خجالتی بودن کودک و وابستگی شدید او به مادر است. بعد از هشت سالگی نشان گر احساس خودکوچک بینی و تنهایی کودک و در نوجوانی نشان گر شرم و حیای بیش از حد، و داشتن احساسات رقیق است.
خورشید به علت نقش مهمی که برعهده دارد، در نقاشیهای بیشتر کودکان دیده میشود. تصویر خورشید بیانگر امنیت، خوشحالی، گرما، قدرت و به نظر بعضی پژوهش گران نماد پدر مطلوب است. وقتی رابطهی پدر و کودک خوب است، خورشید به طور کامل و در حال درخشیدن نمایش داده میشود. هنگامی که این ارتباط مطلوب نیست، خورشید در پشت کوه ناپدید است و یا به صورت قوسی در افق دیده میشود و اگر کودک از پدرش هراس داشته باشد، خورشید به رنگ قرمز تند یا سیاه که مضطرب کننده است، ترسیم میشود.
با وجود این نحوهی نمایش خورشید، مانند سایر موضوعهای نقاشی ممکن است به حال و حوصلهی لحظهای کودک و نه به تفاهم و عدم تفاهم بین کودک و پدر بستگی داشته باشد. بنابراین، قبل از هر قضاوت و تعبیری در این مورد، بهتر است چندین نقاشی یک کودک را مورد بررسی قرار داد تا معلوم شود آیا این پدیده مرتب تکرار میشود یا خیر. آن گاه به تجزیه و تحلیل آن پرداخت. در تجزیه، تحلیل و تفسیر نقاشی کودک باید به نقش آموزش و یادگیریهای قبلی نیز توجه داشت.
برای تجزیه و تحلیل نقاشی درخت باید سه قسمت آن را مشخص کرد که عبارتند از: ریشه، تنه، شاخهها و برگ ها.
ریشه در زمین فرو رفته و درخت از آن غذا دریافت میکند، نماد ناخودآگاه و فشارهای غریزی است. تنه، پرثباتترین و مشابهترین عامل به خود کودک است، بنابراین بیان گر مشخصات دائمی و عمیق شخصیت اوست. شاخهها و برگها بیان گر طریق ارتباطی او با دنیای خارج است. اگر کودک به ریشه نسبت به بقیهی قسمتهای درخت اهمیت بیش تری داده باشد، نشان گر طبیعت بدوی، عاشقانه و در عین حال محافظه کار و بی حرکت کودک است. تنهی درخت ممکن است کوتاه و یا بلند کشیده شود. بچهها در سنین قبل از مدرسه، تنهی درخت را بلند ترسیم میکنند؛ ولی بعد از این سن، بلند بودن درخت اغلب نشان گر عقب افتادگی فکری، بیماری عصبی و یا آرزوی بازگشت به دنیای کوچکی و قبل از مدرسه است. تنهی درخت اگر کوتاه کشیده شود نشان گر جاه طلبی و بلندپرواز بودن کودک است. تنهی درخت ممکن است مستقیم، صاف و یا کج کشیده شود و در حالت دوم نشانگر عدم ثبات کودک است. درختی که دارای برگهای زیادی و درهم باشد، بیان گر شخصیت بلغمی مزاج و در خودفرورفتگی کودکی است که آمادگی تغییر و تحول ندارد. درختی که شاخههای آن مختلف و هر کدام به سویی کشیده شده اند، نشان گر حساسیت شدید کودکی است که مسائل را به سادگی میفهمد و قادر به ارتباط با دیگران است؛ و در عین حال به راحتی میتواند خود را با محیط سازگار سازد
کودک وقتی شکل آدم میکشد، قبل از هر چیز شکل خود و یا درکی را که از بدن و تمایلاتش دارد، بیان میکند. در واقع، بین بعضی خطوط آدم نقاشی شده با خصوصیات روانی و جسمی کودکی که آن را کشیده، ارتباط مشخصی وجود دارد. اگر آدمک در مجموع هماهنگ باشد احتمال بسیاری وجود دارد که کودک کاملاًً سازگار باشد. اگر برعکس آدمک در اندازهای خیلی کوچک و یا در گوشهای از کاغذ کشیده شده باشد، معنایش این است که کودک خود را کم ارزش و از دیگران پایینتر میداند.
سر معرف مرکز شخصیت، قدرت فکری، هوشی و عامل اصلی مهار فشارهای درونی است. کودکان، همیشه سرهای بزرگ ترسیم میکنند؛ ولی اگر سر زیاد بزرگ باشد، نشانگر آن است که «من» کودک بیش از حد طبیعی است.
کلیه صاحب نظرانی که به تفسیر نقاشی فرافکنی معتقدند در این زمینه توافق نظر دارند که اندازهی نقاشی از چهرهی انسان مهمترین جنبهی آن است؛ زیرا انعکاس مستقیمی از عزت نفس نقاش است. چهرههای بلندتر از حد متوسط برای گروه سنی مربوط میتواند نشانهی جنبههایی از شخصیت، از قبیل: پرخاش گری یا خودبزرگ بینی باشد. نقاشیهای ریز و بسیار کوتاهتر از حد متوسط میتواند حاکی از نارسایی، کهتری، عزت نفس پایین، اضطراب یا افسردگی باشد.
صورت بسیار اهمیت دارد و اغلب تنها کشیده میشود. کودکان پرخاشگر، اجزای صورت را به حداقل اغراق آمیزی بزرگ ترسیم میکنند؛ در حالی که کودکان خجالتی جزئیات را از نظر میاندازند و فقط دایرهی صورت را ترسیم میکنند و به ندرت صورتی را از نیم رخ میکشند.
نقاشی دهان ممکن است معنی نیاز به مواد خوراکی را نمایان سازد؛ و هم به معنای پرخاش گری و یا در ارتباط با مسائل جنبی باشدلبها که بسته باشند نشان دهندهی تنش و فشار است و چانه، نماد قدرت مردانگی است.
نقاشی چشم، دنیای درون نقاشی و اجتماعی بودن کودک را نشان میدهد. در کودکان خودخواه، چشمها ارزش زیبایی نیز دارند.
کشیدن دستها و بازوان بزرگ بیان گر قدرت و کنترل است. به عکس ادعا میشود که حذف دستها و بازوها، بازتاب احساس فقدان قدرت و بیهودگی و بی یاور بودن است. البته حذف دستها و بازوها در نقاشی کودکان کمتر از پنج سال امری متداول است. نقاشیهایی از چهرهی انسان که در آنها دستها در جیب فرورفته یا پشت سر قرار گرفته، بیان گر احساس گناه و اضطراب دربارهی کنترل محرکهای «ممنوعه» است.پاها
کودکان ضعیف و درون گرا اغلب برای آدمها پا نمیگذارند و یا او را در حالت نشسته نقاشی میکنند.
اگر باریک و لاغر کشیده شود مشخص کنندهی این است که کودک از اندام خود ناراضی است و یا از چاق شدن و بزرگ شدن میترسد. در مواردی دیگر بالاتنهی لاغر ممکن است نشان دهندهی ضعف جسمانی واقعی باشد.
به طور کلی کودکانی که رسم نقاشی آنها به تناسب بر روی کاغذ ترسیم شده، کودکانی آرام هستند. به نظر روان شناسان کودکانی که فضا را بهتر از دیگران حس میکنند، دارای قابلیت درک بهتری هستند. گرایشی که کودک برای خارج شدن از کادر کاغذ دارد نه تنها بیان گر خصوصیات کودکان خردسال یا عقب ماندهای است که کنترل عضلانی ندارد؛ بلکه در میان کودکان بزرگ سال هم که از کم بود محبت رنج میبرند، دیده میشود. این کودکان به طور اغراق آمیزی در جست وجوی توجه و کمک هستند تا کم بود اعتماد به خود را که مخصوص انسانهای نامطمئن است جبران کند.
کودکان خجالتی و کم رو نیز در گوشهی کاغذ و یا در قسمتی محدود از فضای کاغذ و یا بر روی کاغذ کوچکی نقاشی میکنند. زیرا در مقابل سطح کاغذهای بزرگ خود را گم میکنند و این نیز نشان گر عدم اعتماد و اطمینان به خود است. کودکانی که در نقاشیها این حالت را نشان میدهند، احتیاج به تشویق و پشت گرمی زیادی دارندکودکی که زیاد به طرف چپ کاغذ متمایل شود، البته اگر کودک دست چپ نباشد، نشانگر غم و اندوه و گوشه گیر بودن و بی اعتمادی نسبت به خود است. این افراد سریعاً تصمیم میگیرند و در جست وجوی عواطف و احساسات سرکوب شدهی خود میباشند. آنهایی که تصاویر را در گوشهی راست صفحه میکشند اکثراً افرادی حساس هستند که به دنبال ارضا و ارتقای مسائل عقلی و ذهنی خود در تکاپو میباشند. ناحیهی راست ناحیهی آینده است.
جا دادن تصویر در سمت چپ از خودمحوری نقاش حکایت میکند و عکس آن در افرادی که تحت تأثیر محیط بوده و شرایط و موقعیت محیط بر آنها حاکم است، صدق میکند. اگر تصویر کوچک و نزدیک لبهی پایین صفحه باشد، علامت احساس عدم امنیت و عدم استقلال نقاش است و گاهی دلیل بر افسرده بودن اوست. تمایل به ناحیهی پایین صفحه غرایز بنیادی است.
سرانجام کودکانی که نقاشیهای شان کاملاً در مرکز کاغذ قرار میگیرد، به طور کلی بر خود و احساسات شان توجه و تمرکز فکری زیادی دارند. ترسیم از چپ به راست نشان دهندهی یک حرکت طبیعی پیش رونده است. درحالی که ترسیم از راست به چپ به منزلهی یک حرکت واپس رونده تلقی میشود.جهت یابی در فضا به منظور چگونگی برداشت و نحوهی استفاده از فضا در نقاشی کودکان نیز اهمیت دارد. کودکان خردسال که به طور صحیح نحوهی جهت یابی در فضا را نمیدانند، ممکن است تصویر انسان را سروته یا وارونه بکشند؛ یا مثلاً نقاشی را از پا شروع کنند و به سر برسند. یا تصویر را به صورتی بکشند که به نظر برسد بدون وزن بوده و در فضا معلق است.معکوس کشیدن
معکوس کشیدن تصویر در کودکان کم سن و سال هم بسیار غیرمعمول است؛ اما میتوان آن را به ابتکار کودکان در نقاشی ارتباط داد. اما در کودکان بزرگتر نباید این عمل را به سادگی پذیرفت؛ زیرا این عمل ناشی از مشکلات عدم هماهنگی با محیط است.
کشیدن تصاویری با حداقل اندازه و کشیدن تصاویر مشابه، تصویر انسان در نقاشی کودکانی که عدم امنیت عاطفی و افسردگی احساس میکنند، دیده میشود. کودکانی که احساس عدم امنیت میکنند، تصویر انسان را کوچک میکشند درست برعکس، نقاشیهای بزرگ و باشجاعت که مشخص کنندهی نقاشی اطفالی است که از امنیت خاطر و اعتماد به نفس برخوردارند.نکتهی دیگری که در تفسیر نقاشیهای کودکان باید مورد توجه قرار داد، اثر الاکلنگی است؛ یعنی، کودک آن چیزی را که برایش از اهمیت بیش تری از لحاظ عاطفی و احساسی برخوردار است، در نقاشی اش بزرگتر از دیگر چیزها میکشد. مثلاً فردی که در خانواده نقش غالب را بازی میکند و فرمان رواست، بدون توجه به اندازهی واقعی وی، از همه بزرگتر کشیده میشود.