من ناصرصفرپور هستم. 36 سالمه و قم زندگی میکنم. متاهلم و دو تا بچه دارم. قدم 180 هست و وزنم قبلا 129 کیلو بود. با رژیم دکتر کرمانی تونستم به وزن 99 کیلو برسم.
قبلا شلوار سایز 62 میپوشیدم اما الان سایزم 50 شده. توی خانوادهی ما اضافه وزن خیلی شایعه. منم که هم خوشخوراک بودم هم فستفود و غذای بیرون زیاد میخوردم خلاصه چاق شده بودم. کبدم هم چرب بود. اضافه وزن باعث شده بود پادرد و زانو درد بگیرم و خلاصه مشکلاتم روز به روز بیشتر میشد.
من دکتر کرمانی رو از قدیم میشناختم. ایشون توی شهرمون مطب داشتن و تعریفشون رو خیلی شنیده بودیم. بعدا توی اینستاگرام پیجشون رو دیدم و دنبال کردم. شب یلدای سال 98 بود که تصمیم گرفتم رژیم بگیرم. صحبتها و کلیپهای آقای دکتر به من انگیزهی زیادی داد تا وزنم رو کم کنم. اواخر سال 98 یه همایشی برگزار کردن و منم شرکت کردم. تا همون موقع هم چندکیلو لاغر کرده بودم ولی هنوز رژیم درست و حسابی نداشتم همینجوری خودم رعایت میکردم و کم میخوردم.
توی این همایش رکورددارهای دکتر کرمانی رو دیدم روی صحنه. اینکه همشون قبلا خیلی اضافه وزن داشتن و از منِ اون موقع هم چاقتر بودن اما تونسته بودن انقدر وزن کم کنن و لاغر بشن تلنگر بزرگی بود برام. خلاصه تصمیمم رو گرفتم و از همون شب تا یک سال بعد سی کیلو وزن کم کردم.
لاغر که شدم خیلی بهتر لباس میپوشیدم. خوشتیپ شده بودم و حالم با خودم خیلی خوب بود. انگیزهی اولیهی من برای لاغری، سلامتی بود ولی خوشاندامی و خوشتیپی هم بهم خیلی روحیه داد و مزید علت شد که ادامه بدم این مسیر رو.
من قبلا اصلا دنبال رژیم و لاغری نبودم. اینه که سراغ قرص و دمنوش و جراحی و این برنامهها نرفتم. البته دیده بودم توی اطرافیانم که برای لاغری جراحی کردن و چقدر هم سختی کشیدن، عوارضش خیلی برام ترسناک بود و به نظرم ارزشش رو نداشت که آدم برای لاغری دست به همچین کارهایی بزنه.
با خودم میگفتم آدم چرا باید انقدر خودش رو عذاب بده! وقتی میشه با رژیم گرفتن، اصولی و درست لاغر شد چرا خودمون رو بدیم زیر تیغ جراحی! گرهی که با دست باز میشه رو که آدم با دندون باز نمیکنه.
رژیم هم البته کار سادهای نیست. سختیهای خودش رو داره. اوایل برای منم سخت بود تا بدنم بیاد عادت کنه کمی طول کشید و زمان برد و اذیت میشدم اما یه کم که تحمل کردم همه چیز راحتتر شد و روی روال افتادم.
نوع رژیم من روزمنو بود. غذام رو طبق سفرهی خانواده به دلخواهم انتخاب میکردم. خیلی راحت بود که جدا از خانواده غذا نمیخوردم و هرچی توی سفره بود به اندازهای که برام تعیین شده بود میخوردم و هوس چیزی به دلم نمیموند.
روزی سی یا چهل دقیقه پیادهروی میکردم و تحرک داشتم. البته پیادهروی رو قبلا هم انجام میدادم اما بیشتر برای روحیهم بود چون مشاور بهم توصیه کرده بود به خاطر مشکلاتی که داشتم و روحیهم خراب شده بود حتما پیادهروی داشته باشم. وقتی رژیم گرفتم این روتین رو ادامه دادم و خیلی توی کاهش وزن و حفظ روحیهم تاثیر داشت.
وقتی رژیم بودم دیگه مسافرت و مهمونی و غیره فرقی نمیکرد. برنامهی من مشخص بود طبق اون میخوردم و اندازهها رو رعایت میکردم. دیگه به کم خوردن عادت کرده بودم و حتی اگر میخواستم هم نمیتونستم زیاد بخورم! انگار معدهم کوچیک شده بود و عادت کرده بودم به کم غذا خوردن.
همسرم و خانوادهم خیلی حمایتم کردن و بهم انگیزه میدادن. کمی ریزش مو داشتم توی طول رژیم که پشتیبانها بهم گفتن مولتی ویتامین مصرف کنم و خدا رو شکر با این کار مشکل ریزش موی من برطرف شد.
پشتیبانی خیلی خوب پیگیری میکردن و دوهفته یکبار تماس میگرفتن و تغییرات وزنم رو چک میکردن. همین پیگیریشون در من تعهدی به وجود آورده بود که پایبند رژیمم بمونم. انگار به دکتر کرمانی قول داده بودم که لاغر بشم و وزنم کم بشه.
همین که محدودیت غذایی نداشتم و همه چیز میخوردم مهمترین علت پایبندی من به رژیم بود. باعث میشد دلزده نشم از رژیم. رژیمهای دیگه رو شنیدم که خیلی ممنوعیت دارن مثلا میگن باید کرفس بخوری یا خیلی غذاها رو حذف میکنن و منع مصرف داری! خب این سختگیریها در بلند مدت آدم رو خسته میکنه ولی با رژیم دکتر کرمانی حتی کلهپاچه هم میتونی بخوری. همین باعث شد که من رژیم دکتر کرمانی رو ادامه بدم.
رژیم و لاغری فقط به ارادهی خود آدم بستگی داره. به خاطر سلامتی، به خاطر خوشتیپی و خوشاندامی و پوشیدن لباسهایی که دوستشون داری باید اراده بکنی و تصمیم بگیری که لاغر بشی. اگر بگم سخت نیست دروغه! شروع هرکاری سخته ولی آدمیزاد همینه دیگه، بالاخره عادت میکنه و از پس هرکاری برمیاد!
توصیهی من به کسانی که قصد لاغری دارن اینه که:
1- هرچیز بهایی داره! برای لاغر شدن و کاهش وزن هم باید بهایی پرداخت کرد.
2- کم خوردن و رژیم گرفتن از جراحی کردن راحتتره.
3- وقتی به سلامتی و خوشاندامی فکر میکنید اردهتون برای لاغری قوی میشه و موفق میشید.