ویرگول
ورودثبت نام
ابراهیم نجاتی
ابراهیم نجاتی
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

ارّه تَر بُرّ


باسمه تعالی



شاید یک‌سال و حتی بیشتر ، از این تصمیم می‌گذشت که می‌خواستم درخت کُنار پُر بار حیات‌مان را هرس کنم. درختی که یادگاری مادربزرگ خدا بیامرزم است. این یک‌سال ، کارهایی داشته‌ام و درگیرشان بودم که به گمانم مهم‌تر و کلیدی‌تر از هرس کردن درخت بود.
درختی که بالا بودن سن و سالش و شاید از آن مهم‌تر ، خشک‌سالی و بیماری و همین هرس نکردن ها ، بیمار و نزار کرده بودش و ثمرش زود کرم می‌زد و تا حدودی خراب می‌شد.
شاید، خیلی نامحسوس ، سخت بودن کار هرس و طول کشیدنش ، باعث می‌شد که برخلاف تصمیم جدی‌ام ، خود را از این کار دور بگیرم و آن را انجام ندهم. این ترس مهم‌تر از بقیه دلیل‌ها شاید باعثی شد برای هرس نکردن درخت بیچاره.



تا این‌که ، برای رد شدن ماشین از کنار درخت ، نیاز شد بعضی از شاخه‌هایش و شاخه‌هایی از درخت بغلی‌اش را ببُریم.
یک ارّه قدیمی خودمان داشتیم. یک ارّه‌ی نو هم مادر از خانه دایی آورد.
صبح دیروز که رفتم پای درخت‌ها ، ابتدا ارّه خودمان را گذاشتم روی شاخه‌ای برای بریدن ، ولی همان طور که پیش‌بینی می کردم ، سخت می‌بُرید و کار آهسته پیش می رفت اما آن ارّه‌ی دیگر در دست مادر خیلی خوب کار می‌کرد.

مادر گفت که این ارّه ، ارّه تَر بُرّ است. تا خودم ارّه را به دست نگرفتم و امتحانش نکردم باورم نشد که این شاخه‌های تَر و سخت‌جان ، چگونه به‌نرمی و راحتی از دم تیغ این ارّه عبور می‌کند.انگار داشتم با‌آن ارّه کره می‌بریدم ، همین‌قدر راحت و سریع! شگفت‌انگیز بود. شاخه‌ی درخت کُنار بسیار محکم و قوی است ولی این ارّه ، خیلی سریع راهش را بین آن شاخه های زاید باز می‌کرد و آن ها را می‌برید.
حالا ترس و نگرانی‌ام از سختی کار ، جایش را داده بود به شوق برای پیش بردن کار!
حجم زیادی از شاخه‌های زاید و مریض را از این درخت و درخت بغل دستش بریدم . حسابی سبک بال و خلوتشان کردم. حتی در خواب نمی‌دیدم به این سرعت و راحتی انجام شود.
آن‌وقت بود که متوجه این درس شدم که زندگی و عرصه‌های مختلف آن شاید ارّه های تَر بُرّ مختص خودش را داشته باشد که من کاملاً از وجود آن‌ها بی‌اطلاع هستم و این بی خبری من باعث شده که از پیشرفت در آن عرصه‌های زندگی که در ظاهر سخت و نشدنی تصور می‌شدند ، ترس و نگرانی داشته باشم و به این شکل آن عرصه ها را معطل بگذارم و یا درست از پس آنها بر نیایم. من هنوز هم به گونه ای شگفت انگیز به نحوه کار با آن ارّه نگاه می کنم و از بودن چنین ابزاری که فقط تصور می کردم از اره برقی چنین قدرتی بر می آید ، متعجب هستم.
حالا باید در زندگی ام به دنبال این عرصه های مختلف بگردم و راه حل های نچندان پیچیده و سخت شان ، تا به کمک آنها از عهده مشکلات زندگی ام بر بیایم.
البته این طور نبوده که هیچ وقت با چنین ابزاری در زندگی ام برخورد نداشته ام ، بلکه بوده است ، به فراوانی هم بوده ولی هیچ گاه این نشانه‌ها را به این واضحی که آن روز صبح با دیدن آن ارّه و کارایی اش دیدم ، به من نشان داده نشده بود.

اردیبهشت ۱۴۰۰


مشکلات زندگیاره‌تر بردرختهرسبیمار
👨‍🏫 مُعَلِّم ✒️
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید