باسمه تعالی
⚙️?⚙️
ما اگر انسان روشن و مطلعی باشیم، گاهی متوجه نقص هایی در سیستم ها و مجموعه هایی که در آن قرار داریم ، می شویم. صِرف همین اتفاق هم کار بزرگی است.
یعنی آنقدرها نسبت به شرایط اطرافت آگاهی داشته باشی که بتوانی ضعف های آن را تشخیص بدهی و سپس بتوانی راهکارهایی برای حل آن ارائه بدهی.
اما مرحلهی بعد ، این است که سعی کنیم این نقص ها را از کار و مجموعهی خودمان حذف کنیم.
تازه اینکه این فرایند ، محدود به رفع نقص و ضعف ها نیست و گاهی باید ایده پردازی کرد و طرح و برنامه هایی را به کار اضافه کرد تا مجموعه رشد پیدا کند. یعنی مسئله این است که احساس کنیم سطح کاری اکنون کافی نیست و لازم است سطح بالاتری از کار را ارائه دهیم.
آن وقت است که لازم می شود ، ابتدا خودمان را مخاطب این نقد و بررسی ها قرار دهیم. کمر همّت را محکم ببندیم و تا جای ممکن تغییراتی در کار خودمان ایجاد کنیم ، آنقدر که در نهایت از سطح کاری خودمان احساس رضایت نسبی پیدا کنیم و از این اطمینان داشته باشیم که بیشترین تلاش خود را انجام دادهایم و به سطح قابل قبولی دست یافته ایم ، و اینکه اطمینان پیدا کنیم ، ضعف مجموعه از ضعف عملکرد ما تاثیر نمی پذیرد.
آنگاه می توانیم در عمل و یا به زبان دست به انتقاد بزنیم یا اینکه راهکارهای آزمون دیده خودمان را ارائه دهیم . اینگونه که باشد، همیشه انتقادمان پشتوانهی قوی تری دارد و محل اثر بیشتری پیدا می کند. اینکه بیان کردم ، مرحله ی سوم بود.
بعضی از عزیزان از مرحله ی اول به مرحله ی سوم می پرند ، یعنی با دانش و تجربه خود ، نقصی را پیدا می کنند یا راهکاری به نظرشان می رسد و سپس بدون گذر از مرحلهی بسیار مهم دوم ، سریع سراغ مرحله ی سوم یعنی بیان نقد و یا ارائه پیشنهاد می روند در صورتی که اگر به میزان کافی اهل عمل باشند و مرحلهی دوم را پشت سر بگذارند ، ابتدا متوجه خواهند شد که فلان نقد یا پیشنهاد که مطرحکردهاند چه میزان صحت دارد و دوم اینکه آیا راهکارهایی برای آن وجود دارد یا نه ، اگر وجود دارد آن چیست ؟
چون اگر دست به عمل بزنیم ، نگاه واقع بینانه تری داریم و می توانیم با آزمون و خطا هایمان ، پیشنهاد های کارآمدتری ارائه کنیم و از موضعی محکم تر حرف بزنیم .
این ها که مطرح کردم شاید یک تحلیل سطحی باشد و برای اجرایی شدن نیازمند طول و تفسیر ها و یا تبصره های فراوان تری باشد و یا اصلا یک طرح و فرض ناقصی باشد ولی در هر صورت می توان به کمک مواردی که برشمردم ، تصویر خوبی از مسیر پیدا کرد و کلیاتی را متوجه شد و اینکه دانست روند تغییرات در یک سیستم یا مجموعه چگونه است.
ابتدا تشخیص یک نقص و ضعف یا پیدا کردن راهکار و پیشنهاد .
دوم ، اجرایی کردن آن پیشنهاد ها یا رفع نواقص در کار خودمان به عنوان عضو و چرخ دندهای از مجموعه و سوم اینکه بعد از آن آزمون و خطاها و تلاش های بی وقفه ، نتایجی به دست می آید سرد و گرم چشیده و نزدیک به واقعیت و عملی شدن ، که آنوقت می توانیم آن را ارائه دهیم و توقع داشته باشیم که توسط دیگران هم اجرایی شوند و پیشبینی حل مشکلات را داشته باشیم.
هشدار جدی این است که بیشترین ضعف ما در اجرا کردن مرحله ی دوم است. یعنی آنقدرها به خودمان زحمت نمی دهیم که مرحلهی دوم را طی کنیم و سختی تغییر را به جان خودمان بخریم و بعد توقع داشته باشیم که مجموعه ی پیرامون مان هم دنباله رو ما یا هم پای ما دست به تغییر خود بزند.
این ها رو که بیان کردم ، فعلا حرکتی است که برای خودم ترسیم کرده ام و تا جای ممکن و تا میزان ظرفیت خودم ، به آن پایبندم و از آن تبعیت می کنم.
تایپ و ویراست ؛
نیلوفر محمدی