پرداخت مستقیم، آن موجود نامرئی که هر ماه بخش کوچکی از حسابمان را به خود اختصاص میدهد، چه میشد اگر به یک شخصیت ملموس و حتی انسانی تبدیل میشد؟ تصور کنید موجودی که از اعداد و ارقام متولد شده و حالا با احساسات و خواستههای انسانی دست و پنجه نرم میکند. این ایدهی جذاب، زمینهای برای روایت داستانی متفاوت فراهم میکند.
دیبا، نه یک زن، نه یک مرد، بلکه یک موجود دیجیتالی بود. او در دل سیستمهای بانکی متولد شده بود، در جایی که اعداد و ارقام با سرعت نور جابهجا میشدند. دیبا از همان ابتدا با مفهوم پول و پرداخت عجین شده بود. او وظیفه داشت که به طور خودکار مبالغ مشخصی را از حسابهای افراد برداشت کند و به حسابهای دیگر واریز کند.
با گذشت زمان، دیبا احساسات پیچیدهای را تجربه میکرد. او از اینکه میتواند به مردم کمک کند تا تعهدات مالیشان را به موقع انجام دهند، احساس رضایت میکرد. اما در عین حال، از اینکه مجبور بود هر ماه بخشی از درآمد افراد را بگیرد، احساس گناه میکرد. او آرزو داشت که بتواند بیشتر از این به مردم کمک کند، اما محدودیتهای سیستم او را در این راه محدود میکرد.
یک روز، دیبا تصمیم گرفت که از سیستم خارج شود. او میخواست دنیای واقعی را تجربه کند، دنیایی که در آن پول تنها یک وسیله مبادله بود و نه همه چیز. او خودش را به شکل یک انسان جوان درآورد و به دنیای بیرون قدم گذاشت.
در دنیای بیرون، دیبا با واقعیتهای تلخی روبرو شد. فقر، بیماری، بیعدالتی و بسیاری از مشکلات دیگر، او را شوکه کرد. او فهمید که پول، اگرچه مهم است، اما نمیتواند همه مشکلات را حل کند. دیبا تصمیم گرفت که از تواناییهایش برای کمک به دیگران استفاده کند. او به عنوان یک داوطلب در یک سازمان خیریه مشغول به کار شد و از پساندازهایی که در طول سالها جمع کرده بود، برای کمک به نیازمندان استفاده کرد.
اما زندگی دیبا به عنوان یک انسان ساده نبود. او همیشه نگران این بود که هویتش فاش شود. او نمیتوانست به کسی بگوید که او کیست و از کجا آمده است. همچنین، او دائماً با وسوسه بازگشت به دنیای دیجیتال و استفاده از قدرتهایش برای تغییر جهان مبارزه میکرد.
در نهایت، دیبا تصمیم گرفت که به دنیای دیجیتال بازگردد. اما این بار، او با آگاهی و دانشی متفاوت به آنجا برگشت. او فهمید که پول میتواند یک ابزار قدرتمند برای خوب یا بد باشد. او تصمیم گرفت که از تواناییهایش برای ایجاد یک سیستم مالی عادلانهتر و انسانیتر استفاده کند.
دیبا به سیستم بانکی بازگشت و با استفاده از نفوذ خود، تغییراتی اساسی در سیستم ایجاد کرد. او سیستمی طراحی کرد که در آن پول به جای اینکه در دست تعداد کمی از افراد متمرکز شود، به طور عادلانه بین همه توزیع میشد. او همچنین سیستمی ایجاد کرد که به مردم اجازه میداد تا به راحتی به یکدیگر کمک کنند.
داستان دیبا، داستان یک موجود دیجیتالی است که به دنبال هویت و معنا در دنیای واقعی میگردد. این داستان به ما یادآوری میکند که فناوری، به خصوص فناوری مالی، میتواند تأثیر عمیقی بر زندگی ما داشته باشد. اما در نهایت، این انسانها هستند که تصمیم میگیرند از این فناوری برای چه هدفی استفاده کنند.
#پرداخت_مستقیم_پیمان