خریدهای خونه رو معمولا من انجام میدم و خیلی کم پیش میاد که خانمم خریدهای روزانه رو انجام بدن،
و الان که فکر میکنم میبینم شاید یکی دو سال باشه که میوه نخریدن،
البته تا قبل از امروز:
امروز مهمون داشتیم و ایشون رفته بودن برای مهمونی یه سری چیزها خریده بودن.
تعریف میکردن که رفتن میوهفروشی و دیدن که گلابیها خیلی ارزونن،
پلاستیک رو بر میدارن و گلابیها رو دستچین میکنن و مدام با خودشون میگن که چقدر این گلابیها سفته و شاید ظاهرش برای مهمون خوب نباشه ولی میگن اشکال نداره فوقش خودمون میخوریم،
یک کیلو برمیدارن و میرن برای حساب کردنش.
ولی وقتی قیمت رو از فروشنده میشنون پلاستیک گلابیها رو از فروشنده میگیرن و میرن گلابیها رو خالی میکنن و پلاستیک رو هم میذارن سر جاش!
چون فکر کرده بودن که هر کیلو گلابی ۱۳۰۰ تومنه در حالی که ۱۳۰۰۰ تومن بوده. :))
امروز کلی به این اتفاق خندیدیم،
ولی وقتی خوب فکر میکنم میبینم این داستان نکات آموزندهی زیادی داره!
فردا دربارهی نکات آموزندهش حرف میزنم. :)
(و فردا این پست رو گذاشتم:
)
ادریس میرویسی هستم. دربارهی زندگی، تفکر، دین و روانشناسی مینویسم.
در صورتی که این پست رو دوست داشتید، با دیگران به اشتراک بذاریدش.
اگه میخواین نوشتههام رو دنبال کنین عضو این کانال تلگرام بشین.
و اگه اهل اینستاگرام هستین، اونجا دنبالم کنین.