صحبت من در مورد مدیریت پروژه به صورت کلی است، اما! تجربه من در مدیریت(بهتره بگم رهبری) پروژه های نرم افزاری است پس قطعا نوشته های من در این دست پروژه ها کارآمد تر است.
عمر محصول، خواسته های مشتری، خواسته های سرمایه گزار، خواسته های تیم مدیریت، مشتری محصول، اینها مواردی هست که باید بدونید تا بتونید تصمیم بگیرید در مورد نوع تیمی که قراره شکل بدید. در ادامه متوجه اهمیت این موضوع خواهید شد.
یکی از چالشی ترین بخش رهبری تیم ایجاد تیمه، پس افراد تیم رو با دقت انتخاب کنید.
از چند جهت افراد رو بررسی کنید، سن، تجربه، در چه محیط کاری مشغول به کار بوده، علاقه مند به یادگیری و تحوله یا روتین و اصطلاحا کار دستوری و از پیش مشخص شده، زمان یادگیری، مدل یادگیری، مسائل فنی نهایتا 40٪ ماجرا است، زیاد نگران دانش فنی نباشید!
سن: منظور من از سن تاریخ ثبت شده در شناسنامه نیست، افرادی رو دیدم که سن و تجربه ای بالا داشتن و خیلی خوب در کنار فرد تازه فارغ التحصیل شده و جوان مشغول به کار شدن، قطعا فرد باتجربه روحیه جوانی داشته و فرد جوان، جوانی با استعداد و توانا بوده، پس به سن شناسنامه ای توجه نکنید! (افراد دارای سن شناسنامه ای، سن عقلی، سن عاطفی، سن ظاهری و... هستند)
تجربه: میزان تجربه افراد، میزان پختگی فنی افراد است ولی نه لزوما! با افراد صحبت کنید، توافق کنید که مدتی برای شناخت دو طرفه با یکدیگر همکاری کنید تا طرفین بهتر یکدیگر را بشناسند.
در چه محیط کاری مشغول به کار بوده: برخی محیط های سازمانی محیط های بیمار و نامناسبی هستند (کم کاری، عدم نیاز به خلاقیت، کار روتین، به تعویق انداختن کارها) و این خصوصیت ها را افراد فرامیگیرند، مراقب باشید که این دست افراد را برای کارهای روتین انتخاب کنید، نه کارهایی که نیاز به خلاقیت و خودمدیریتی زیادی دارند.
علاقه مند به یادگیری و تحول هست یا روتین و اصطلاحا کار دستوری و از پیش مشخص شده: برخی افراد کاری رو یاد گرفتند و دیگه دوست ندارند از حاشیه امن خودشون بیرون بیان، مثلا برای برنامه نویسی توی یه محیط استارتاپی انتخابشون نکنید، جای این افراد اونجا نیست!
زمان یادگیری: برای یک محیط استارتاپی یادگیری یک اصل کلیدیه، چون ممکنه بعد از چند ماه همه چیز دگرگون بشه و همه یا بخشی از تکنولوژی ها و ابزار ها تغییر کنه، بعضی ها از کشتی جامیمونن و حتی ممکنه باعث غرق شدنش بشن، در یک محصول پخته و دارای مشتری و درآمد زیاد اشکالی پیش نمیاد اگر افراد دیر یا سخت یاد بگیرن، باید بدونید پروژه از چه جنسیه!
مدل یادگیری: مدل یادگیری هر شخصی متفاوته، فردی قبل از شروع کار زمان آموزش در نظر میگیره، یک نفر دیگه کار رو شروع میکنه و در حین کار یاد میگیره، یکی از ویدیو یاد میگیره یکی دیگه با سرچ و..... لازمه بدونید که ترکیب تیم شما چی قراره باشه، این خیلی بستگی به جنس پروژه شما داره!
مسائل فنی: حداقل های فنی لازمه! برای پروژه نرم افزاری مثلا oop بدونه یا design pattern بدونه، حداقل یک زبان برنامه نویسی رو مسلط باشه ولی زیاد حساسیت نشون ندید، فقط دقت کنید که علاقه مند به یادگیری باشه و زود یاد بگیره، بقیه ماجرا حله.
نکته: مهم اینه که شما میانگین سنی تیم خودتون رو مشخص کنید و بسته به پروژه ای قصد دارید انجام بدید تصمیم بگیرید چطور تیمی قصد دارید تشکیل بدید، اگر در شرکت متوسط یا بزرگی کار میکنید که نیروها و تیم های زیادی داره و اسکرام کار میکنند مزیت بزرگی دارید چون این ساختار اگر درست پیاده سازی شده باشه به شما اجازه میده تیم ها رو خیلی سریع و بهینه تشکیل بدید و منحل کنید، ولی نگران نباشید اگر این شرایط رو ندارید، در غیر این صورت هم امکان پذیر هست.
مدیرها:
عادت به دستور دادن دارند.
در شرایط بحرانی داد میزنند و افراد رو تحت فشار میزارن.
از بدنه تیم نیستن، از بالا به تیم یا تیم ها نگاه میکنن.
......
رهبرها:
شروع کننده و تمام کننده کار هستند.
در شرایط بحرانی آستین ها رو بالا میزنه و خودش دست به کار میشه.
خودش رو از بدنه تیم میدونه، هم سطح افراد اجرایی.
.....
شاید بگید گاهی در جایگاه یک رهبر یا مدیر نیازه افراد رو تحت فشار بزارید، بله درسته! ابتدا افراد تیم رو خوب بشناسید. چه کسی از زیر کار در میره.(واقعیته!) چه کسی خودمدیریتی قوی داره. چه کسی تحت فشار خوب کار میکنه و چه کسی بدون فشار.
از لحاظ شخصیتی افراد رو خوب بشناسید، گاهی ما افرادی رو تحت فشار میزاریم که نباید، و گاهی افرادی رو آزاد میزاریم که نباید، یک رهبر خوب باید هوش هیجانی قوی داشته باشه، در عین حال بد نیست کمی روانشناسی هم بدونه، قطعا یک رهبر، روانشناس زبده نیست و نخواهد بود، ولی حداقل چیزهای لازم رو بدونه و به کار بگیره، به طور مثال تحلیل رفتار متقابل یک دانش بسیار کاربردیه، چرا که به شما کمک میکنه بدونید چه زمانی با چه کسی چه رفتاری، مناسبه.
به عنوان یک رهبر نباید اجازه بدید تیم شما فشارهای تیم مدیریتی رو حس کنه، باید همه فشارها و استرس ها رو خودتون جذب کنید و اجازه ندید به تیم برسه تا تیم بتونه با آرامش فکری به کار خودش برسه، جلسات و تحمل داد و بیداد مشتری و مدیر بالا سری یکی از وظایف شما است، هرچند گاهی لازمه بعضی از افراد تیم کمی از فشار ها رو متوجه بشن(نه به طور کامل) تا به جدیت ماجرا پی ببرند و خودشون رو جمع و جور کنند، این تشخیص شما است، ولی مراقب باشید افراط نکنید!
فقط به جنبه های تخصصی توجه نکنید، افراد رو به لحاظ شخصیتی پرورش بدید، فردی که مدیریت زمان میدونه بهتر از شخصی که نمیدونه برای شما و خودش بهره وری داره، شخصی که به لحاظ شخصیتی مستعد مدیریت هست میتونه مدیر خوبی برای بخشی از پروژه یا حتی جایگزین خوبی برای شما باشه، تا شما به کارهای مهم تر برسید و به جایگاه های بالاتر برید.
نوشتن کارها اول روز و بازنگری در آخر روز راه خوبی برای ایجاد انگیزه و حس مفید بودن خواهد بود.
از آیکن تیک برای کارهای انجام شده استفاده کنید.
ار آیکن x برای کارهای انجام نشده استفاده کنید.
ذهن افراد با این کار در آخر روز با تنبیه و تشویق آشنا میشه.
به افراد یاد بدید که از این تکنیک ها استفاده کنند تا شما درگیر micro management نشید.
شاد باشید و افراد رو ترغیب کنید شاد باشند، به هر روی ما قسمت عمده زمان خودمون رو در محل کار به سر میبریم پس از زندگی لذت ببرید.
افراد در محیطی که شاد و پویا نیست خوب کار نمیکنند، دچار افسردگی میشن، انگیزه خودشون رو از دست میدن و خیلی چیزای بد دیگه، پس زمان هایی رو به شادی و تفریح اختصاص بدید، با همدیگه به تفریح برید، زمان نهار بهترین وقت برای تفریح و خوش گذرونیه، بازی و مسابقه، بازی های گروهی، موسیقی معجزه میکنه، گروه موسیقی تشکیل بدید و...
برای موفقیت ها جشن بگیرید!
به تیم شخصیت بدید، به تیم به چشم یک خانواده نگاه کنید و به اعضای تیم هم این موضوع رو یاد بدید، این باعث میشه افراد همدلی و حمایت بیشتری نسبت به همدیگه داشته باشند. برای تیم با مشارکت اعضای تیم اسم انتخاب کنید.
به محصولات و پروژه های خودتون شخصیت بدید، به کمک اعضای تیم برای محصولات اسم انتخاب کنید، اسمی که انتخاب میکنید داخلی و جالب باشه و قرار نیست این اسم محصول باشه، نام محصول و مباحث مارکتینگ یه بحث دیگه است، این اسم صرفا اسمیه که اعضا پروژه رو با اون صدا میزنن، حتی برای نسخه های مختلف پروژه اسم های جالب انتخاب کنید.
اجازه ندید مسائل تیم به بیرون درز کند، هرچیزی که هست از بدنه تیم نباید بیرون بره، باگ مال کیه، این کار بد یا خوب رو کی انجام داده، هیچ کس از بیرون تیم نباید این چیزای جزئی رو بدونه، از بیرون تیم همه یک black box میبینن.
این روش به هیچ وجه مناسب نیست، زمان استراحت مشخص کنید، مثلا هر یک ساعت و نیم، ۱۵ دقیقه استراحت. روش Pomodoro یکی از روش های خوب است.
حتی دستگاه ساعت زن رو از شرکت حذف کنید، زمان ورود خروج یا حتی محل کار کردن آزاد، task base کار کنید!
این مباحث بسیار مفصل و قابل تامل است و قطعا یک بحث بین رشته ای وسیع است، فقط قصد داشتم مطالب چند را بازگو کنم و در سعی من بر آن است تا این مطلب را به کمال برسانم.
سپاس از تامل شما، امید است مفید بوده باشد، پیشاپیش از نظرات شما سپاسگزار ام.
برا ارتباط با من میتوانید از وب سایت من www.ehsan-rafee.ir استفاده کنید که همه راه های ارتباطی در وب سایت موجود است.