حدود سال 92 بود که بعد از مدت ها وبلاگ نویسی تصمیم گرفتم به صورت حرفه ای تولید محتوا کنم و کسب و کار خودم رو راه بندازم. اولش با جوملا و بعدش وردپرس وبسایت مهندس کلاب رو راه انداختم و اولین نفری که کنار من شروع به تولید محتوا کرد، مهدی شفائیان بود که چون توی خوابگاه دانشگاه اتاق هامون به هم نزدیک بود شدیم همکار! (البته واقعیتش این بود که مهدی همیشه پایه انجام کارای جدید و تجربه کردن بود و همین باعث شده که خدا رو شکر بتونیم با هم کار کنیم همیشه)
اوایل فکر میکردیم کارمون خیلی ساده ست. ساده هم بود . جزوه ها و کتاب های دانشگاهی رو از اینترنت جمع آوری میکردیم. توضیحات هم اوایل کار کپی بود و بعدا نوشتن دو سه خط توضیح و اینجور چیزا. نه میدونستیم سئو چیه و نه تولید محتوای استاندارد و حرفه ای چی هستش.تا این که محمدرضا شعبانعلی دو بار اومد دانشگاه نفت و من با وبلاگ خوبش آشنا شدم . دیدم حرفای تازه میزنه. یه بار یه مقاله توی سایت عصر ایران منتشر کرد و توی اون برای اولین بار من با لغت تولید محتوا و صنعت محتوا آشنا شدم . قبلش نمیدونستم این کاری که میکنم چی هستش. اون موقع ها روال کار این بود که یه سایت میزدی و مطلب میذاشتی توی سایت و رتبه سایت که خوب شد تبلیغ میگرفتی! اوج آرزوهام هم همین بود! پیگیری وبلاگ شعبانعلی و خودندن این مقاله و بعدش هم پیگیری سایت متمم که محمدرضا مدیریتش میکرد و به روز ترین مطالب رو در مورد صنعت محتوا منتشر میکرد باعث شد خیلی جدی تر به این قضیه نگاه کنم . عوض شدن طرز فکر من در مورد محتوا باعث شد تا مطالبی که توی مهندس کلاب منتشر میکردم اوایلش ترجمه و بعدش به سمت تالیف و ترجمه بره . کارمون هم از جمع آوری جزوه و کتاب به نوشتن مطالب آموزشی و تولید فایل های آموزشی گسترش پیدا کرد و همین باعث شد تا تیم دو نفره من و مهدی در سال 92 به 9 نفر در سال95 برسه. تولید محتوا ها خوب انجام میشد . مطالب خیلی خوب دیده میشدن . مجموع آمار دانلود فایل هامون میلیون رو رد کرده بود و کامنت های مثبت از همه جا به ما میرسید و انگیزه میگرفتیم . به تدریج تصمیم گرفته بودیم محصولات آموزشی خودمون رو با نگاهی که به صنعت و مهارت داشتیم تولید کنیم و ویژگی های جدیدی به کارمون اضافه کنیم . از کاری هم که میکردم لذت میبردم. از صبح پای لپ تاپ بودم و همزمان با این که توی فروشگاهمون که مشغول به کار بودم کارای سایت رو انجام میدادم . گذر وقت رو متوجه نمیشدم . بعد از تعطیل شدن فروشگاه هم شب ها تا ساعت 12 مشغول کار بودم. اون موقع ها تلگرام هم بازارش داغ بود و همه کانال زده بودن و منم یه بخشی از ترافیک سایت رو سعی میکردم از تلگرام جذب کنم که داستان کانال و شبکه های اجتماعی مهندس کلاب مفصله که بعدا تجربه هاش و چیزایی که یاد گرفتم در مود شبکه های اجتماعی رو توی یه پست جداگانه منتشر میکنم . الگوریم ها سئوی گوگل رو شناخته بودیم و با تولید محتوای یونیک تمامی مطالبمون توی صفحه اول و نتایج اول اومده بودن.
کارا خیلی خوب پیش میرفت که داستان سربازی من پیش اومد . خیلی اتفاقی محل خدمت من افتاد توی مرز غربی ایران که اونجا هیچ دسترسی به اینترنت نداشتم . به خاطر این که تجربه زیادی توی مدیریت کسب و کار نداشتم به خاطر این فاصله و عدم حضورم مجبور به تعطیل کردن سایت شدم . البته توی یه بازه ای خواستیم از طریق تلگرام دوباره سایت رو فعال کنیم ولی به لطف فیلتر کنندگان که دستور دهنده و عامل فیلتر الان توی زندان هستن(!)، نتونستیم بازدهی خوبی بگیریم. خلاصه این که تیمی که میتونست الان تبدیل به یه کسب و کار جمع و جور سود ده بشه تعطیل شد ولی تجربه شیرین تولید محتوا و لذتی که من از این بردم باعث شد هر کاری که میخوام بکنم از این صنعتی که یاد گرفتم استفاده کنم . و البته تجربه ای که در مورد مدیریت کسب و کار و روبه رو شدن با مشکلات مختلف رو یاد گرفتم رو مثل یه گنج میدونم برای خودم.
داستان تعطیل شدن مهندس کلاب و اختلافاتی که توی تیم به وجود اومد و نکاتی که از شبکه های اجتماعی یاد گرفتم رو برای این که این پست خیلی طولانی نشه توی پست های بعدی منتشر میکنم . البته داستان وارد شدن خودم به صنعت پوشاک و راه انداختن یه کارگاه کوچیک بعد از این قضایا رو هم باید بنویسم D:
به روز رسانی :
قسمت جدید رو میتونید توی لینک زیر بخونید: