ویرگول
ورودثبت نام
ehsanbz
ehsanbz
خواندن ۲ دقیقه·۶ سال پیش

سَمبَل نکنیم تا رستگار شویم

مدتی است که در یک سازمان بزرگ مشغول کار شده ام.
زمان برد تا راه و چاه را یاد بگیرم!
در مقایسه با همکارانم که چند سالی در چنین سازمان هایی سابقه کار داشتند، واضح بود که ناشی ام.
همیشه ددلاین‌ها را رد می‌کردم و وظیفه‌ام به موقع انجام نمی‌شد.
تا اینکه یک بار، در یکی از وظیفه‌های محول شده، با یکی از همکاران به صورت مشترک کار کردیم.
او آغاز کرد، گفت این کار را کنیم و آن کار کنیم و بعد هم ارایه و تمام!
من مقاومت نکردم، نه هم نگفتم.
به نظرم معجزه رخ داد.
ما کار را سمبل کردیم، اما هم به ددلاین رسید، هم مدیر راضی شد (!!!) و هم زندگی ادامه پیدا کرد.
از آن روز، بیشتر که به شیوه کار کردن همکارانم نگاه کردم، دیدم بله، بیشتر کارها - و نه همه کارها - همین طور انجام یا بهتر بگویم، سمبل می‌شود. (سمبل کردن: کاری را سرسری و بدون دقت انجام دادن. - فرهنگ معین)
و مدیر و مدیران هم راضی هستند.

با خودم کلنجار می رفتم که چرا من سمبل نکنم؟!
واقعن چه اشکالی دارد؟
یاد کارهای قبلی‌ام افتادم که فنی‌تر بود.
دستگاه‌هایی طراحی کرده بودیم و می‌ساختیم.
پس از مدتی هم چندتایی را به خارج صادر کردیم.
داشتم فکر می‌کردم که اگر سمبل کرده بودیم، خودمان هم باید پشت سر هر دستگاه، از این شهر به آن شهر می‌رفتیم برای تعمیر!
شاید آن روزها انقدر هم حساس نبودم.
اما حالا که نگاه می‌کنم، می‌بینم من هم سمبل کاری می‌کرده‌ام، زمانی که دانش‌آموز بودم. بارها برای شرکت در مسابقات روبات ساختیم.
نزدیک مسابقه لنت برق و چسب حرارتی بود که به داد ما می‌رسید تا روبات را آماده رقابت کنیم.
روبات‌هامان هم همیشه کار کردند. اما یا همان یک بار، یا اینکه حتا فقط تا نیمه مسابقه.
حتا بعدتر که معلم روباتیک شدم هم این ادامه پیدا کرد، البته این بار دانش‌آموزانم وظیفه خطیر سمبل کردن را به عهده داشتند.
البته در مدرسه، معمولن معلم است که باید پاسخگوی شکست باشد، در نتیجه زمانی که خودم دانش‌آموز بودم، از مقام‌های بالادستی فشاری را حس نکردم اما زمانی که تدریس می‌کردم این را متوجه شدم.
خلاصه که ما هم این کاره بوده‌ایم، اما چون دردش را کشیده‌ام، بوسیدیم و گذاشتیمش کنار.

حالا هم تقصیر همکارانم نیست که در مواقعی سمبل کاری می‌کنند، آن‌ها پایبند به ددلاین ها هستند.
شاید تقصیر مدیران است، شاید مدیران تا حالا دردش را نچشیده‌اند یا ....

در هر حال با چنین شرایطی، مسأله مهم این می‌شود که کدام کار را با دقت باید انجام داد و کدام کار را می‌شود سمبل کرد. حالت بهینه، انجام کار در زمان تعیین شده، به میزانی است که قابل قبول مدیر باشد.
این به زیرکی و تجربه مجری بستگی دارد.
این نتیجه‌ای بود واقع‌گرایانه، البته از زاویه دید من. شاید از نظر همان مدیران، کار به خوبی انجام شده باشد.
.
نتیجه ایده‌آل گرایانه‌اش باز از زاویه دید من می‌شود این:
سمبل نکنیم تا رستگار شویم.

کارتجربهدقتسازمانکسب و کار
پراکنده می نویسم، اما سفرنامه نویسی را بیشتر دوست دارم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید