نگاهی کوتاه که به اطرافمان می اندازیم علاقه انسان ها به عدد خودنمایی میکند. زندگی که سرشار از شور ، روح و معناست و انسانی که از فرط پیچیدگی با هیچ ابررایانه ای قابل قیاس نیست چه راحت گاهی در یک عدد خلاصه می شود.
مثلا همین شماره ملی چقدر همه چیز را ساده انگاری کرده است. در بانک بعد از سلام و اعلام درخواست، متصدی باجه میپرسد شماره ملی؟ شماره ملی چه میداند آن آدم چه دردی دارد؟ چگونه آن کارمند از شماره ملی شخص متوجه میشود چگونه رفتار کند تا روح یک انسان را آزرده تر نسازد؟ شماره ملی چه میداند که شخص چه روز تلخی را سپری کرده است؟ در چند عدد خلاصه میشویم:
در تخت شماره فلان به دنیا می آییم
در یک شماره ملی خلاصه میشویم
و هر روز عددی به ما اضافه می شود.
شماره پلاک ماشین
شماره مدرک تحصیلی
شماره گواهینامه
شماره تلفن
و...
و چند تاریخ هم به کوله بارمان اضافه میکنیم
تولد، فارغ التحصیلی ، ازدواج و ...
آخری را نگه داریم برای آخر!از همه دردناکتر هم اعداد پایان راه است
قطعه فلان ردیف فلان میروی و میروی
از تو چند عدد می ماند.
کاش روزی دستگاهی ساخته شود که با دریافت یکی از شماره هایت میگفت این فرد دلی غمگین دارد، دلش برای یک نفر تنگ است و هزار راه نرفته در زندگی دارد که خودش مقصر هیچ کدام از نرفتن ها نیست!
کاش دستگاه میگفت با شماره 323 آرام تر برخورد کن، شب تا صبح پلک روی هم نذاشته است. کاش میگفت که اگر کمی با او تندی کنی اشکش سرازیر می شود
و چه زیبا فروغ تمام این ماجراها را به سخره میگیرد:
فاتح شدم
خود را به ثبت رساندم
خود را به نامي ، در يک شناسنامه ، مزين کردم
و هستيم به يک شماره مشخص شد
پس زنده باد 678 صادره از بخش 5 ساکن تهران
ديگر خيالم از همه سو راحتست
آغوش مهربان مام وطن
پستانک سوابق پرافتخار تاريخي
لالايي تمدن و فرهنگ
و جق و جق جقجقهء قانون ...
آه
ديگر خيالم از همه سو راحتست...
.......
......
.....
-------------------------
پی نوشت: