ویرگول
ورودثبت نام
احسان خانقاه
احسان خانقاه
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

دکلمه غمگین | و چقدر تنها بود... | احسان خانقاه

و چقدر تنها بود
آن پرنده، که صادق می‌گفت
در آن تیرگیِ شب، ناله سرداده‌ست

و چقدر تنها بود
آن تیک تاکِ ساعتی که فروغ را می‌خواست
و فروغ، عاشق یک دنیای دگر هست که هست

و چقدر تنها بود
آن سیب دندان‌زده‌ای که افتاد به خاک
و چندین سال است
که غریبانه در آن شعرِ حمید
می‌شود دست به دست

و چقدر تنها بود
آن سکوتی که میان هیاهویِ غرورِ من و تو
یک عمر شکست...

دکلمه غمگین | و چقدر تنها بود... | احسان خانقاه
دکلمه غمگین | و چقدر تنها بود... | احسان خانقاه
منبع: دکلمه غمگین


دکلمهدکلمه غمگینشعراحسان خانقاهتنها
مرغ خیالم پرواز می کند، گاه قصّه می شود و می نویسمش، گاه ترانه می شود و می نوازمش... www.EhsanKhanghah.ir | instagram.com/EhsanKhanghah
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید