و چقدر تنها بود
آن پرنده، که صادق میگفت
در آن تیرگیِ شب، ناله سردادهست
و چقدر تنها بود
آن تیک تاکِ ساعتی که فروغ را میخواست
و فروغ، عاشق یک دنیای دگر هست که هست
و چقدر تنها بود
آن سیب دندانزدهای که افتاد به خاک
و چندین سال است
که غریبانه در آن شعرِ حمید
میشود دست به دست
و چقدر تنها بود
آن سکوتی که میان هیاهویِ غرورِ من و تو
یک عمر شکست...
منبع: دکلمه غمگین