Ehsan Mirhashemi
Ehsan Mirhashemi
خواندن ۲ دقیقه·۴ سال پیش

یه کوچولو رویا

در این هیاهوی زندگی‌، در این آمد و شد جریانات و وضعیت نابسامان زندگی ها، امشب در تاثیر اتفاقاتی و مصرفهایی بعد از مدت ها دوباره شروع به رویا پردازی کردم. این رویاها در بینهایتِ زیبایی سیر می کردند و من را در نیمه شب بیدار و پرشوق نگه داشتند. پس من از رویا آمدم که به نقش قلمش دربیاید و لذت افزون کند.



لحظه هایی را تصور کردم که شغلی در حیطه فعالیت واقعی خودم پیدا کرده ام. شغلی که سال هایی است در آن تلاش کردم و برای هر کسی میتواند متفاوت باشه اما این مثال بر زندگی من است.
درآمد مناسبی دارم و به گونه ای روزگار گذرانده ام که بتوانم سرمایه ای ذخیره کنم تا بتوانم یک House Camper برای خودم بخرم. یک ماشین که بتوانم با آن به هرجای فعلا همین ایرانِ خودمان سرک بکشم و زیستنم را ادامه دهم و زیستن های دیگر را ببینم، بیشتر ببینم و بیشتر ایمان بیاورم که خالق این همه زیبایی چقدر زیباست. غروب و طلوع را در جنگل، صحرا، دریا و بام و کف شهر ها تماشا کنم. تا بدانم من کوچک ترین جزء این جهان بینظیرم.


وقتی در ذهنم داشتم ملزومات را مرور میکردم که چیست که حال مرا بهتر می کند و این قدم های نو را باحال تر می سازد ناگاه آبشار طلایی گیسوانش که باد را همراهی می نمود بر دیده ام نشست که اگر بخواهم بیشتر واژه ها را برای نقاشی زیبایی اش بر بوم متنم به قلم بگیرم فقط با ذهنم کوچکم و زبان قصارم محدودش کردم. خودتان درک کنید که چه میخوام طرح کنم. من به همراهی احتیاج دارم که این سفر را برای هردومان جذاب تر و شیرین تر کند و عزم مرا برای آزاد بودن و عشق ورزیدن جزم تر.



از سحرگاهِ حرکتمان شروع کنم که جفتمان پتوها را که هنوز از شوق رفتنمان فرصت نکرده اند گرم شوند کنار می زنیم و لباس هایی که ما را آزادتر می سازند به تن می پوشانیم و من چشم انتظار قدم هایش بر آخرین پله هایی که سال ها بی امید بر آن ها گام می نهاده، جلو در هستم. از ماشین برای تقریبا آخرین بار در این مدت پا روی آسفالت ترک خورده این شهر تکراری میگذارم. جادوی لبخندش را میبینم و به سرزمین آغوش خوش فرم و عطرش پناه میبرم.
+ میپرسم آماده ای؟
- از لحظه ای که قلبم دوباره با شوق تپید آماده بودم.
+ پس بزن بریم که از الان به بعد خونمون میشه آغوش هم. موزیک اول ام با خودته.


این جا، جایی شد که ما دستهایمان را به طلوع خورشید کشیدیم و بوم سفید زندگی گرمی وجود نقاش را دوباره بر تار و پود ابریشمی اش حس کرد.

Instagram @EhsanMrh.pv

رویاسفرکمپ
برنامه نویسی + مقداری نویسندگی. آماده امتحان کردن تجربه های جدید. "به دنبال"
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید