EB474
EB474
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

خودکشی کنترل شده

خودکشی کنترل شده
فصل1
(قسمت 3)

گاهی وقتا به فرار فکر می کنم اما میترسم ،اگر فرار کنم سرمایه پدرو مادرم افت می‌کنه و اگر بعدا مشخص بشه توسط یک شخص دیگه به فرزند خواندگی گرفته شدم ...کل سرمایه از بین میره و من اینو نمی‌خوام .

بازم دارند دعوا می کنند ... حتما بخاطر منه...
از اینجا نمیتونم بفهمم چی میگن باید برم کنار پله ها بایستم ...

الکس ما نمی‌تونیم اینکارو انجام بدیم ...هرچی باشه اون پسرمونه ...
مارتا انگار متوجه نیستی توی چه شرایطی هستیم اون بچه فقط برای ما مشکل سازه ...
با این اخطاریه میخوای چیکار کنی ؟ اصلا چک کردی ببینی چقدر ارزش سهاممون آمده پایین ؟ نه ...تو که چک نمی کنی ...برای تو مهم نیست اما برای من خیلی مهمه من این همه سختی نکشیدم که حالا به خاطر یک بچه همه چیزو از دست بدم ...متیو رو دوست داری ؟ باشه بذار پیشت بمونه منم آنجلا رو به سرپرستی میگیرم ...
الکس چی میگی برای خودت ؟ یعنی میگی طلاق بگیریم ؟ اوووه خدای من ... انگار که من اصلا ضرر نکردم منم ضرر کردم اما این راهش نیست باید یکسری قوانین باشه.... چند روز به من مهلت بده مطمئنم یک راهی هست
ببین مارتا برای من اهمیتی نداره که راه دیگه ای باشه یا نه ، بهتره از همدیگه جدا بشیم ...
پس مشکل تو متیو نیست ، مشکل منم درسته الکس؟
میتونی هر طوری که میخوای فکر کنی ، الآنم بهتره تمومش کنیم من برعکس تو کارهای زیادی دارم

این عادلانه نیست که زندگی من اینطوری باشه ،بازم بخاطر من دردسر درست شد من نمی‌خوام پدر و مادرم از هم جدا بشن، کاش میشد همه چیز تموم بشه، نمیتونم وقتمو با گریه کردن تلف کنم ، در آینده فرصتهای زیادی برای گربه کردن دارم بهترین کار اینکه قوانین جدید رو چک کنم باید یک قانونی باشه که به من کمک کنه، امیدوارم که باشه ...

#خودکشی_کنترل_شده
@EB474

رمان جدیددنیای جدیدتخیلیدرامصاعقه
Never Stop DREAMING (Freddy Krueger)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید