الاهه انصاری
الاهه انصاری
خواندن ۶ دقیقه·۳ سال پیش

کارمندی یا فریلنسری؟ مسئله این است!

مثل مرغ همسایه غازه رو که شنیدید؟ من فکر می‌کنم این مثال کاملاً توی شغل و کار ما مشهوده. چطور؟ همیشه آدم‌ها فکر می‌کنن شرکت دیگه، موقعیت‌ کاریِ دیگه و سبک زندگیِ دیگه براشون بهتره؛ اما وقتی آسمون و زمین دست به دست هم می‌دن و اون‌ها می‌تونن برن اون‌ور دیوار، تازه دوزاری‌شون میفته که اون‌ور دیوار هم همین‌ شکلیه! یکی از همین موضوع‌ها که همیشه بین این‌ور دیوار و اون‌ورش کلی حاشیه است، قصۀ کارمند یا فریلنسر بودنه.

امروز روز کارمنده. من به‌عنوان کسی که هر دو نوع کار رو تجربه کردم، می‌خوام از مزایا و مضرات هر دو نوع کار براتون بگم. اگه تو هم یه طرف دیواری و فکر می‌کنی اون‌طرف گل و بلبله، با من همراه شو.

۱. کارمند بودن امنیت مالی داره

خب اولین بحثی که برای هر شغل و موقعیت شغلی وجود داره، پوله! متأسفانه یا خوشبختانه الان دیگه همه می‌دونن پول چرک کف دست نیست. پول با خودش آرامش و احتمالاً سلامتی و حال خوب میاره. وقتی کارمندی، اول هر ماه حقوق ماه قبلت رو به‌موقع تحویل می‌گیری و برای خرج‌کردنش آماده می‌شی. کارمند‌بودن عیدی و سنوات داره و آخر سال که دلت می‌خواد پول خرج کنی، احتمالاً کارمند‌بودن گزینۀ مناسب‌تریه!

با یه مجموعه کار می‌کنم. عکس خانم نمی‌تونم استفاده کنم. این عکس‌ها عقده هموناس:))
با یه مجموعه کار می‌کنم. عکس خانم نمی‌تونم استفاده کنم. این عکس‌ها عقده هموناس:))


اما فریلنسری چی؟

خب وقتی تو داری قبول می‌کنی که پروژه‌ای کار کنی، یعنی قبول می‌کنی که یک ماه از پول خبری نباشه و یک ماه پول زیادی به سمتت سرازیر شه. ازاونجایی‌که توی این دوره و زمونه لغت پس‌انداز خیلی دم‌دستی شده، پس خیلی نمی‌شه به پس‌انداز توی پروژه‌های سنگین فکر کرد. توی فریلنسری از عیدی و سنوات خبری نیست، اما امکان اینکه بتونی پول‌های قلنبه و پروژه‌های خوب رو هم تجربه کنی، زیاده؛ چیزی که کارمند‌بودن نداره. کارمند‌بودن یعنی بالا بری، پایین بیای، پولت نهایتاً به خاطر اضافه‌کاری‌هات زیاد می‌شه.


۲. کارمند‌بودن، بیمه و عیدی داره

از‌اونجایی‌که توی این دوره و زمونه آدم سالم وجود نداره، بیمۀ تأمین اجتماعی فاکتور مهمی توی بقای ما محسوب می‌شه. یه سری از شرکت‌ها مرام می‌ذارن و کارمنداشون رو بیمۀ تکمیلی می‌کنن. اون‌وقته که دیگه عمل جراحی، زایمان و هرچیزی رو می‌تونی با خیال راحت انجام بدی و مطمئن باشی برای پولش به مشکل برنمی‌خوری. کارمند‌بودن عیدی هم داره. من به‌شخصه از عیدی‌های سازمانی خیلی خوشم میاد. حالا مهم نیست چی باشه، مهم اینه که به تو می‌گه که تو عضو یه گروهی.

اما فریلنسری چی؟

یه بار نشد این شرکت‌هایی که باهاشون پروژه‌ای کار می‌کنیم سورپرایزمون کنن و یه عیدی برامون بفرستن. بخیل‌ها انگار می‌میرن یه بسته شیرینی، یه تقویم یا اصلاً یه جوراب برای ما کنار بذارن.J

فریلنسری بیمه نداره، اما خب مرگ هم نیست که چاره نداشته باشه. می‌تونی با جیب مبارک خودت برای خودت بیمه رد کنی. بیمۀ تکمیلی چی؟ نمی‌دونم، شما بگید.

فریلنسرها می‌تونن خودشون رو بیمۀ تکمیلی کنن؟

۳. کارمندبودن، نظم می‌خواد

حالا شما بیا و بگو که چه فرقی داره اگه من به‌جای 8 صبح 9 بیام؟ مگه توی کَتِشون می‌ره؟! کارمندبودن یعنی 8 ساعت کار بدون توقف! تازه بعضی‌ جاها اعتقاد دارن شما باید کف، 9 ساعت رو سرکار باشی. کارمند‌بودن حالیش نمی‌شه که تو یه وقت‌هایی مغزت کار نمی‌کنه، روزت نیست، خوابت میاد، پریودی یا هرچیزی؛ کارمند‌بودن از تو ربات می‌سازه! باید همۀ مشکلات رو پشت در شرکت جا بذاری و عجله کنی، چون تأخیرت با ضریب حساب می‌شه.

اما فریلنسری چی؟

فریلنسری یعنی می‌تونی ساعت خوابت رو تغییر بدی؛ اگه شب‌ها مغزت بیشتر کار می‌کنه می‌تونی شب‌ها کار کنی. فریلنسری رأس ساعت نداره، اما باید یادت باشه بی‌نظمی مطلق توی فریلنسری پولی هم نداره؛ چون پروژه‌های کمی توی دستت میان و اگه شانس بیاری، با بی‌نظمی فقط چند درصد همون تعداد کم رو می‌تونی به ثمر برسونی! توی کارمندی تو می‌تونی بعد ساعت اداریت گوشیت رو خاموش کنی و جواب کسی رو ندی، اما فریلنسری شب و نصفه شب نداره؛ کارفرمای عزیز هر زمان که دلش بخواد بهت پیام می‌ده و گاهی انتظار داره جوابش رو بدی.


۴. کارمند‌بودن مرخصی داره

تو به‌عنوان کارمند می‌تونی ماهی دو روز از مرخصی‌هات استفاده کنی، تعطیلات عید داری، روزهای تعطیل تعطیلی و صرفاً باید اون ساعت کاری رو که برات مشخص شده، سر کار باشی. البته قبول دارم یه سری شرکت‌ها کلاً اعتقادی به مرخصی ندارن و سر هر یک روزی که نخوای بیای، باید کلی منتشون رو بکشی، اما این حق طبیعیه تو در حالت کارمندیه.

اما فریلنسری چی؟

فریلنسری هیچ مرخصی‌ای نداره. گاهی پیش میاد که چند هفته پشت سر هم کار کنی و پنجشنبه و جمعه‌ات رو یادت بره. البته این نوع فریلنسری پول خوبی هم داره.

۵. کارمند‌بودن فقط یه رئیس داره

وقتی تو انتخاب می‌کنی که کارمند باشی، یک مدیر بالاسری و احتمالاً یک مدیر بالای بالا سریت داری که کارهات رو چک می‌کنن، ایرادهات رو می‌گیرن و برای بهبود اوضاع بهت کمک می‌کنن. وقتی کارمندی فقط یک نفر بهت غر می‌زنه و خب این خیلی خوبه! تازه خیلی جاها غرزدن نداری! اون‌جاها بهشت هستن، باور کن. بهشت من تا اینجای کار جوهره.


اما فریلنسری چی؟

برای کارهای پروژه‌ای تو باید با 100 نفر که خودشون رو مدیر، رئیس و حرفه‌ای می‌دونن سر و کله بزنی و اگه شانس بیاری و خوش‌اخلاق باشن، صرفاً به غرهاشون گوش بدی. اگه هم که بداخلاق باشن باید با یه سپر و یه تفنگ پر به جنگشون بری تا به‌موقع از خودت دفاع کنی و به‌موقع حمله کنی، که فکر نکنن هرچی اونا می‌گن درسته.

۶. کارمندبودن، دوستی‌ها رو بیشتر می‌کنه

وقتی کارمندی در طول روز با چهار تا همکار، یک مدیر و یک مسئول پروژه در ارتباطی. اگه شانس بیاری و همکارهای خوبی داشته باشی، دوست‌های خوبی هم گیر میاری و به‌طور‌کلی حالت بهتره. چطور؟ چون ارتباط نیاز آدمیزاده. البته اگه درون‌گرای مطلق نباشی!

البته من خودم دورانی که کارمند علوی بودم این‌قدر بهم سخت می‌گذشت که نه با کسی غذا می‌خوردم، نه با کسی حرف می‌زدم. اما خب استثناها رو در نظر نمی‌گیرم و راجع به شرکت‌های درست و حسابی حرف می‌زنم.J

اما فریلنسری چی؟

وقتی اینفلوئنسربودن رو انتخاب می‌کنی، یعنی نشستی پشت سیستمت و بدون اینکه آدم‌ها رو ببینی و گاهی حتی صداشون رو بشنوی، کار می‌کنی. ندیدن زیاد آدم‌ها من یکی رو که افسرده می‌کنه، شما رو نمی‌دونم.

...

حالا که هر دو طرف دیوار رو دیدی، انتخابت چیه؟

به نظر من انتخاب اینکه کارمند باشیم یا فریلنسر کاملاً به شخصیت ما بستگی داره. اینکه شخصیت ریسک‌پذیری داریم که می‌تونیم یک ماه کم‌پولی رو تحمل کنیم یا نه؛ اینکه می‌تونیم 8 صبح، سر وقت انگشت بزنیم یا نه؛ آیا ارتباط‌نداشتن با آدم‌ها رو می‌تونیم تحمل کنیم و... .

پس بهتره قبل از هر اقدام، خودمون رو بشناسیم.

من خودم ترجیح می‌دم که یک کارمند پاره‌وقت باشم و پروژه‌های فریلنسری رو هم قبول کنم. درواقع هم خر و می‌خوام هم خرما!

البته که خیلی از شرکت‌ها کار پاره‌وقت براشون معنی نداره و این‌قدر حجم کاری رو بالا می‌برن یا روزایی که زمان کاریت نیست این‌قدر بهت پیام می‌دن که پاره‌وقت‌بودن برات صرفۀ اقتصادی نداره.

من با اون شرکت‌ها حرفی ندارم! چون دارم راجع به پایه‌ای‌ترین نیازهای بشر حرف می‌زنم. من هم پول ثابت رو دوست دارم، هم از سر‌و‌کله‌زدن با آدم‌های جدید لذت می‌برم. پس وسط دو دیوار می‌ایستم و به همه دست تکون می‌دم تا بتونم ارتباط‌های خوبی بگیرم و طبیعتاً چرک کف دست و آرامشم رو بیشتر کنم.

انتخاب تو چیه؟

روز کارمندکارمندیفریلنسرینیروی کارنیروی انسانی
قرار بود مهندسی بشم که نویسنده هم هست... الان چی هستم؟ شما بگید
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید