«... شب سختی بود. اصلا فکر نمیکردم هوا اینقدر سرد باشه. یکی از بچه ها قول داده بود که وسایلی مثل کیسهخواب اضافی و پتو با خودش میاره و لازم نیست ما نگران چیزی باشیم. نیاورد و ما سه نفر با یک کیسهخواب و سهتا پتوی مسافرتی، شب رو صبح کردیم. ۵ صبح بود که از بیخوابی و سرما کلافه شدم و از چادر اومدم بیرون که آتیش رو روشن کنم. چیزی که به چشم دیدم نزدیک به صحنه فیلمهای ترسناک ژاپنی بود و آرامش عجیبی داشت. بخاری به آرومی از رودخونه بلند میشد که ۱ متر ارتفاع داشت. حرکت آب سریع بود ولی این بخار به کندی روی رودخونه در حرکت بود. آفتاب هنوز طلوع نکرده بود. من از سرما میلرزیدم. صدای پرندهها حیرتانگیز بود. یه ماهی آزاد دیدم که مسیر رودخونه رو برعکس میرفت. مثل خواب بود.
این صحنه هم رفت تو لیست تصاویری که میخوام تا آخر عمرم با من باشن».
چیزی که خواندید بخشی از تجربه من از سفری بود که کمتر از دو هفته پیش داشتم. امروز که یادداشتهای آن روز را خواندم، به نظرم آمد چیزهایی از قلم افتاده است. این خاصیت حافظه است. فراموشی خاطرات ما را تهدید میکند.
سفرنامهها یکی از اشکال مهم زندگینامه است. جزئیات ثبت شده در سفرنامهها، موقعیت جغرافیایی مکانها، آداب و فرهنگ مردم هر سرزمین، زبان و جامعهای که توسط شما مشاهده میشود، مقطعی از تاریخ است که به ثبت میرسد. علاوه بر این وقتی سفرنامهنویسی عادت شما شود، چشم و ذهن شما را برای دیدن و تجربه کردن ندیدهها تربیت میکند. من بارها از توصیفی که دوستان از سفرهای خود داشتند، باروبندیلم را جمع کرده و راهی سفر شدم. دو سال است پاندمی بیماری سفرهای ما را محدود کرده است. ولی تصور کنید صد سال بعد وقتی کسی سفرنامه شما را میخواند، همان حسی را خواهد داشت که ما از دوره وبا داشتیم.
سفرنامههای ابن بطوطه و مارکوپولو امروز بخش بزرگی از تاریخ جهان است. سیاحانی از مشرق زمین که هشت قرن پیش، برای کشف جهانی که ناشناختهتر از امروز بود، راهی سفر شدند. قرنها را ورق بزنید و به امروز برسید. شما هم میتوانید شرح سفرهای خود را بنویسید. کسی چه میداند شاید چند قرن بعد، کسی با خواندن سفرنامه شما دل به دریا زد و راهی سفر شد.
«... جای نیش پشهها به شکل عجیبی باد کرده! یادم باشه دفعه بعد حتما با خودم پشهبند و از این پمادای نیش حشرات بردارم».
برای خواندن بخشهایی از سفرنامه سکینه سلطان (وقارالدوله) به این صفحه سری بزنید.