الهام صباغی
الهام صباغی
خواندن ۱ دقیقه·۷ سال پیش

خوشایندی حزین رهسپار شدن

نمی‌توانم آن چه در ذهن دارم را به زبان بیاورم.‌ موقع گفتن، کلمات کمرنگ می‌شوند و کم ارزش. تو گویی باد آن‌ها را با خود می‌برد و زمان آن‌ها را محو می‌کند. اما برایت می‌نویسم. احساسم را در نوشتار به بند می‌کشم تا واژه‌ها دلچسب شوند و در یادت بماند.

امروز از تو دور شدم‌. یک سفر دیگر برای رهایی از عادت، برای خلوت گزینی، برای رَسْتَن از وابستگی. می‌روم تا به خود یادآوری کنم متعلق به هیچ کس نیستم و هیچ کس هم متعلق به من نیست. ولی دور شدن از تو، برایم دشوار آمد. تو هستی‌ِ ناآلوده‌ات را خالصانه در من روان ساختی و من نیز. لذت سیالیت همیشگی تو در من و شاید من در تو، دوری‌ات را برایم سنگین می‌کند. پریشان حال، سر در گریبان خویش فرو بردم؛ هیچ ندیدم جز کسی که مدام از چیزی دور و به چیز دیگری نزدیک می‌شد و امتداد این سلسله تا ابد بود.

حالا به مسیر نگاه می‌کنم و به حیات بخشی رفتن می‌اندیشم و به توقف، که نیستی می‌آورد و موجب هلاک است. حتی توقف یک انسان در انسانی دیگر.

ترک تعلقرهایی
elhamsabaghi.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید