اولین چیزی که در مواجهه با "شبِ یک، شبِ دو"، نوشتۀ بهمن فرسی، توجهِ شما را جلب خواهد کرد، نحوۀ روایت منحصر به فرد آن خواهد بود. در این رمان که از زاویه دید اول شخص روایت میشود، زاوش، شخصیت اصلی داستان، شروع به خواندن نامههای بیبی، معشوقهاش، غالباً از آخر به اول و گاهی اوقات به صورت مشوش، کرده و در خلال آن، احساسات و اتفاقات مختلف را روایت میکند.
نکتۀ مهم و نقطۀ عطف این روایتها، این است که نویسنده گویی عملکرد ذهن در یادآوریِ خاطرات را به روی کاغذ آورده است. هنگامی که در واقعیت در حال خواندن نامهای که در گذشته نوشته شده است هستیم، ذهن ما از کلمات به رویدادها پرتاب میشود، نامه را نیمهکاره رها میکند و به خیال خود میپردازد. نویسنده پس از نوشتن متن نامهها، این پرش ذهنش را هم شرح میدهد و در کنار بیان عواطف مستقیمش نسبت به متن نامهها، سه نوع روایت غیرخطی را دنبال میکند. این همان چیزی است که در ابتدا، ممکن است ارتباط گرفتن با کتاب را دشوار کند اما کمی بعد، به ویژگی لذتبخش آن تبدیل میشود. علاوه بر آن، این شیوۀ روایت باعث میشود تمام داستان از چشم زاوش دیده شود و حتی نقل قول از دیگر شخصیتها هم رنگ و بوی افکار زاوش را بگیرد و به گونهای نشان میدهد که راوی میتواند آنقدرها هم در نقل درست و بیطرفانۀ داستان قابل اعتماد نباشد.
به آسانی نمیشود ویژگیهای اخلاقیِ خاص و چارچوبداری را به شخصیتهای اصلی این رمان نسبت داد. آنها آنقدر واقعی در ذهن مخاطبِ جامعۀ مدرن شخصیتپردازی میشوند که در قالبهای معمول جای نگیرند. سرگردانی و تناقضهای رفتاری و فکری آنها از جنس همان تناقضهای هرروزۀ انسان مدرن است. زاوش، بازینویس و نویسندهای است که خود را روشنفکر میداند ولی در بعضی رفتار و افکارش هنوز درگیر عقاید سنتی است، و بیبی، دختر ثروتمندی که در خارج از ایران بزرگ شده است اما "مال فرهنگی که در آن بزرگ شده است نیست". هردو به نحوی اسیر جدال بین سنت و مدرنیته، و هردو درگیر عشقی آتشین - با چارچوب خودشان.
در عشقِ صریح میان آنها، تن مفهومی جانبی نیست؛ معشوق اثیری جایی ندارد و مالکیت بر تن دیگری هم. عشق و معشوق، بی تن، بیمعنی است و تعهد، به معنای رایج آن، هیچگاه وجود ندارد. تنها چیزی که اهمیت پیدا میکند، لحظاتِ هرچند کوتاهِ باهمبودن است. جذابترین پارههای این رمان، آنهاییست که زاوش و بیبی، در حال توصیف احساسات خود نسبت به دیگری و یا نسبت به آن لحظات کوتاه بینشان هستند.
رمان در عین پیش بردن عاشقانهای جذاب و خاص، خواه ناخواه وضعیت موجود بین روشنفکران دهۀ چهل و پنجاه را هم بر ما عیان میسازد. زاوش ایزدان، خود نمایندۀ تمام عیار این روشنفکرانی محسوب میشود که با این که به کارها و آثار خودش بی اعتماد است، آثار دیگران را هم به سخره میگیرد؛ از روشنفکری تنها ظواهر توخالی را نگاه داشته است و همیشه هم گمان میکند که با "جریان" متفاوت است. زاوش با بیبی - که در جمع روشنفکران بُرخورده است، نامطمئن و مردد است، اعتماد به نفسش تعریفی ندارد و اعضای خانواده هم مدام مشکلاتی برایش ایجاد میکنند - رو به رو میشود و عشق تردِ میانشان سالها ادامه مییابد. نشان باقی مانده از تمام آن سالها، اکنون نامههاییست که در دست زاوش است.
خواننده در تمام طول داستان با این پرسش مواجه خواهد بود که زاوش در چه زمانی در حال خواندن نامههای بیبی است؟ در این زمان رابطۀ آنها پس از تمامی این کشمکشها چگونه است؟ و پایانِ داستان، دقیقا با جملۀ آخر، خواننده بالاخره پاسخ این پرسش را خواهد یافت - شاید آهی هم بکشد.
"شبِ یک، شبِ دو" در سال 1353 - زمانی که ادبیات چپ رواج زیادی داشت، در انتشارات پنجاه و یک که توسط بیژن الهی، از شاعران شعر موج نو و شعر دیگر، تاسیس شده بود چاپ شد و در نهایت با انقلاب 57 دیگر اجازۀ انتشار نیافت. این رمان را میتوانید به صورت افست و یا PDF ببینید و بخوانید و از زیبایی فرم و نثر بهمن فرسی به وجد بیایید و تکههای کتاب را همیشه در روح خود نگاه دارید.