ایوان هفتم/ تابستان ۹۹/ اصول و مبانی ترجمه/ زهرا کاشانی ورودی ۹۶ مهندسی و علم مواد دانشگاه صنعتی شریف
خوزه ساراماگو، نویسندۀ پرتغالی، میگوید که نویسندگان ادبیات ملی را تولید میکنند و مترجمان این ادبیات را جهانی میکنند. امروزه اهمیت ترجمه بر هیچکس پوشیده نیست. مقالههای زیادی دربارۀ زبانشناسی و ترجمه نوشته شدهاند. اگر سری به این مقالات زده باشید، به احتمال زیاد با این جمله آشنایید که برای ترجمه، تسلط به «زبان مبدأ» کافی نیست و برای ترجمۀ اصولی، باید تسلط بیشتری بر «زبان مقصد» داشت و اگر زبان مقصد زبان مادری باشد، باید آن را دومرتبه بهطور خیلی عمیق و آگاهانه فراگرفت و ادبیات دیروز و امروز آن را از نو مطالعه کرد. نکتۀ مهم دیگری که اغلب پوشیده میماند، اهمیت نویسندگی و مترجمی است. اگر مترجم هنر نویسندگی به زبان مقصد را نداشته باشد و با آن آشنا نباشد، بدون شک به مشکلهای زیادی برمیخورد. آنچه در ادامه میخوانید، نکتههایی از اصول ترجمه است که باید به آنها دقت داشت:
ـ اصطلاحات: که دو تعبیر برای آن وجود دارد: 1) کلمهای غیررسمی که اغلب معنای محاورهای دارد. اینگونه اصطلاحات معمولاً بیش از یک کلمه است و در متنهای رسمی بهکار نمیرود و همیشه معنای مجازی و استعاری دارد. در این حالت میتوان به فرهنگهای دوزبانه یا فرهنگهای اصطلاحات مراجعه کرد. اگر اصطاح مورد نظر یک اصطلاح نوساخته باشد و هنوز به فرهنگهای چاپی راه نیافته باشد، با توجه به پیشرفتهای تکنولوژی میتوان از فرهنگهای آنلاین استفاده کرد و معادل مناسب آن را در متن به کار برد. 2) واژگان اختصاصی هر حوزه، که مترجم با توجه به زمینۀ فعالیت خود باید با آنها آشنا باشد.
ـ ضربالمثلها: اولین نکته این است که بین زبانها شباهتهای بسیاری وجود دارد و دامنۀ این شباهتها به ضربالمثلها نیز میرسد. ترجمۀ ضربالمثلها از زبان مبدأ میتواند به دو صورت انجام شود: 1) مثل مشابه با مثل متن اصلی را یا از طریق ذهن و یا سایر فرهنگها و کتابها یافت و آن را در ترجمه به زبان مقصد استفاده کرد. اما توجه به یک نکته ضروری است: برای مثال اگر زبان مقصد ما زبان فارسی باشد، خیلی از ضربالمثلها خاص فضا و فرهنگ ایرانی است و استفاده از آن برای متنی که نویسندۀ آن آشنایی چندانی با زبان فارسی ندارد، چندان مناسب نخواهد بود. 2) مثل را با احتیاط و یا شیوۀ آزاد به زبان مقصد برگرداند.
ـ فرهنگنامه: اگرچه فرهنگنامههای دوزبانه یکی از ابزارهای مناسب ترجمه است، ولی گاهی بهتر است که از یک فرهنگ تکزبانه استفاده کنیم، زیرا یک فرهنگ تکزبانه -به شرط آنکه جامع و کامل باشد- معانی یک واژه را بهطور کامل شرح داده است و مترجم با استفاده از متن و فرامتن، بهترین معادل را پیدا میکند؛ حال آنکه در فرهنگ دوزبانه معمولاً معادلهایی آورده میشود که گاهی هیچ یک مناسب آن عبارت نیستند. از طرفی دیگر گاهی در یک متن به یک ترکیب دو کلمهای (یا بیشتر) برمیخوریم که در ظاهر معنای آشکاری دارد ولی معنای آن در باطن غلطانداز است و برای درک صحیح و روشن آن حتماً باید به یک فرهنگ تکزبانه جامع مراجعه کرد.
ـ پژوهش: فرهنگها یک ابزار لازم برای ترجمهاند ولی کافی نیستند. یا حداقل این ابزار برای متنهای ساده کافی است ولی برای متنهای دشوار به ابزارهای دیگری نیاز است. بهتر است برای درک روشنتر خواننده، از دانشنامهها و دایرهالمعارفها نیز برای توضیح برخی از وقایع یا مکانها استفاده کنیم و آنها را در پینوشتها یا پایان کتاب بیاوریم.
ـ تفسیر: این مسئله روشن است که هر ترجمهای، تفسیر موجز است. اصولاً مترجم متن را در ذهن خود تفسیر میکند؛ اما چون وظیفهاش ترجمه است نه تفسیر، افزودههای تفسیری را به میان نمیآورد؛ ولی مترجم موظف است که ابهامها و کژتابیهای ناخواستۀ متن اصلی را هم در فرآیند ترجمۀ خود برطرف سازد. هر مترجمی در حد ضرورت میتواند تا پنج درصد افزودههای تفسیری در ترجمه بیاورد تا در نهایت ترجمه رساتر و خوشخوانتر بشود. در دهههای اخیر مرسوم است که اضافههای تفسیری را در قلاب میآورند.
برخی از اختیارهای مترجم:
ـ مترجم میتواند از برخی از«خرده ریز» های کلام که در متن اصلی نیامده است، استفاده کند و یا برعکس، میتواند آنها را حذف کند. برای مثال میتواند به برخی از ادات تأکید در زبان عربی اشاره کرد.
ـ مترجم میتواند برخی از جملههای بلند را بشکند و آنها را در دو یا سه جملۀ کوتاهتر بیاورد.
ـ در بعضی از موارد میتوان حروف تعریف «a /an» را در جملههای انگلیسی ترجمه نکرد (در واقع این موضوع تابع متن است).
ـ اگر هیچ پیامد منفی و ناخواستهای به بار نیاید، مترجم میتواند اسم ظاهر را بهجای ضمیر (و برعکس) بیاورد.
ـ حذف به قرینۀ لفظی، در صورتی که از نظر ویرایشی درست باشد، مجاز است.
دستور زبان:
مترجم باید دستور زبان، ساختار و نحو زبان مقصد را رعایت کند. برای مثال، با آنکه فعل در زبان عربی و انگلیسی در اول جمله میآید، در زبان فارسی فعل در آخر جمله میآید. تغییر دادن جای اجزاء و عناصر جمله بر وفق جملهبندی و جمله سازی زمان مقصد نیز تغییر میکند1. یکی از آفات ترجمه آوردن دو یا چند فعل پشتسرهم است. اگرچه گاهی اوقات آوردن دو فعل پشتهم در ترجمه دیده میشود، ولی سه فعل را نمیتوان پذیرفت؛ چرا که باعث دیریابی مفهوم جملهها میشود.
ـ سبک و ساختار: یکی از مسائلی که در عرف ترجمه از آن بحث میشود، ضرورت حفظ سبک و ساختار متن اصلی است. البته فقط برخی از آثار کهن و آثار هنری است که دارای سبک است و معمولاً بیشتر متنها به شیوۀ نثر معیار نوشته شدهاند.
ـ ویراستاری: ویراستار متنهای ترجمهشده باید زبان مبدأ، زبان مقصد و موضوع ترجمه را در حد مترجم بداند. علاوه بر این، ویراستار باید فن ویراستاری را بلد باشد. سپس بهتر است ترجمه را با متن اصلی مقابله کند و نثر ترجمه را تا حد ضرورت بهسازی کند و در نهایت اثر را نمونهخوانی کند، زیرا با این کار بسیاری از غلطها از بین میرود.
پاورقی:
1. برای مطالعۀ بیشتر در دستور زبان فارسی، میتوانید بخش جملات دستورمند و نادستورمند را مطالعه کنید.
منبع:
خرمشاهی، بهاءالدین. ترجمهکاوی. چاپ دوم. تهران. نشر ناهید. 1391
رفیعی، سیدجعفر. «دربارۀ ترجمه». دفتر ترجمۀ هرمس. 1/2/1398http://hermestranslation.com