و من در این گوشه ی دنیا از کلماتم باز میمانم
از سخن هایم از زندگیم، از وجودم.
اشتباه میکنم برای بار هزارم و توجیه می آورم و خزعبلات ذهنم را پشت سر هم ردیف میکنم برای توجیه اشتباهم.
اشتباه پشت اشتباه و دروغ، پشت دروغ.
ذهن من پس از گفتن می اندیشد.
پس از انجام دادن سبک و سنگین میکند.
پس از اتفاق خود زنی میکند.
من پر شدم از دوگانگی و ترس از خودم.
ترس از اشتباهاتم و ترس از از دست دادن هایم.
من برگی بودم که ناگزیر زرد میشد و باور نمیکردم.
من...