چونان نفوذ آرام قطرات آب در خاک
یا رخنه موریانه در چوب
آرام و بی صدا
وجودم را در برمیگیرد
کلمات حبس شده اند
زبان در کام نمیچرخد
زمان متوقف شده است
و هر ثانیه، گامی است به سوی مسلخ
صدای گاه به گاهی از دور
نهایت را یادآور میشود
گریزی نیست
این را فرارهای پیشین میگوید