Faeze Asdaghi
Faeze Asdaghi
خواندن ۱ دقیقه·۱۸ روز پیش

پیرمرد

راه رفتنش کند شده بود

لک های قهوه ای بر صورت صافش نشسته بود

صورت گردش به تکیدگی میزد

و دستان باریک و لطیفش به سردی

صدایش اما همچون گذشته گرم بود و پر مهر

چطوری دخترم؟

زیباترین آوایی که میشد از این تجسم خاطرات کودکی شنید

کسی را یارای جنگ با جاذبه نیست

اشکها فرو میریزند

و بغض راه نفس را میبندد

بوی مرگ می آید



پیریمرگشعر
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید