بهانه نوشتن این پست، دیالوگ تکراری در مسیر صعود به قله ست که هر کوهنوردی بارها و بارها تجربه ش کرده.
چند وقت پیش در مسیر برگشت از قله ، سوال تکراری زوج کوهنوردی منو یاد جلسه های rough estimation یا حتی پلنینگ انداخت : خدا قوت. چقدر تا قله مونده؟
من و همراهام یه نگاهی بهم کردیم و هر کدوم یه عددی گفتیم.از نظر من ۳ ساعته می رسیدن، اما نظر دو دوست دیگه م متفاوت بود، ۲ ساعت و ۵ ساعت!!!
با چهره ای متعحب بهمون نگاه کردن و لبخند ملایمی زدن: ما هیچی نفهمیدیم.
مشکل کاملا مشخص بود. هرکدوم از ما بدون در نظر گرفتن شرایط فرد سوال کننده و فاکتورهای دیگه فقط برداشت خودمون رو گفته بودیم برحسب توان خودمون به تنهایی نه حتی گروه سه نفره. ایا این جواب بهشون کمک میکرد؟
برای جواب درست باید چندتا کار انجام میدادیم.قدم اول بررسی مسافت باقی مونده به نسبت مسیر پیمایش شده، خب اینجا ساعت های هوشمند واقعا کمک کننده ن!
تا اینجا نسبت مسافت کاملا به دست اومده بود. اما ایا این به تنهایی کافی بود؟ قطعا نه
من اضافه کردم که یادتون باشه مسیر حدود ۲۰۰ متر صخره ای هست و اصطلاحا "دست به سنگ داره". دوستم گفت راستی ایا بادگیر دارید؟ قراره از ساعت ۱۲ سرعت باد بیشتر شه و اینطوری شما با سرعت کمتری میتونید به حرکت ادامه بدین، و در اخر دوست دیگه ای به شیب شدید ۳۰۰ متری قله اشاره کرد
پس تا اینجا ما علاوه بر مسافت، سختی مسیر و هوا رو بررسی کردیم.اما یک مورد پیش بینی نشده باقی مونده، عملکرد بدن افراد در ارتفاع بالای ۴هزار و اینکه ایا تا اینجا درست انرژیشونو مدیریت کردن یا نه. این چیزی بود که با قرار گرفتن در مسیر و شروع کار مشخص میشد. پیش بینی خاصی نمیشد براش داشت .( عدم قطعیتی که خیلی وقتا در توسعه محصول سر راهمون سبز میشه و ناشی از پیچیدگیه. مثل پیچیدگی بدن انسان)
قدم بعدی این بود که ببینیم این تیم دو نفره تا اینجای کار رو در چه زمانی طی کردن تا بتونن تخمین بهتری داشته باشن از ادامه راه. (اینجا زمان خیلی مهمه و نسبیت به تنهایی کمک کننده نیست)
زوج کوهنورد مدت زمان پیماش قسمت اول رو میدونستن و با توضیحات ما یک عدد برای ادامه مسیر در نظر گرفتن و از بالا رفتن پشیمون شدن. چون حدس زدن تا پیش از ساعت دو نمیتونن قله رو ترک کنن (قانون ساعت ۲ کوهنوردی چیزی که تو تولید محصول خیلی وقتا میتونه مفید باشه برامون)
حالا بیاید تصور کنید که من بعنوان نماینده تیم سه نفره بدون هیچ کدوم ازین بررسی ها و بحث های شکل گرفته، عدد ۳ ساعت رو بهشون میگفتم و با یه تشکر از هم جدا میشدیم.بنظرتون چی در انتظار این زوج بود؟
ایا زمانی هست که میتونیم به سمت قله بریم یا باید تغییر استراتژی بدیم. شب رو در پناهگاه بمونیم (بخونید mvp صعود )و از بدن خودمون و هوا فیدبک بگیریم (value ی که به شما تحویل داده شد تجربه اقامت در کوهستان و اشنایی با ادم های جدید خواهد بود)، و در کنار اضافه شدن این ارزش برای خیزش بعدی (حمله به قله و ارزش های دیگه) فاکتورهای دیگه ای رو بسنجیم و مجدد شروع کنیم (چرخه بعدی تحویل value).
البته جا داره این نکته رو اضافه کنم که برای داشتن MVP صعود خوبه که در مرحله شناخت برای محصولاتی که درمحیط جدیدی هستند از ابتدا این مرحله رو درنظر داشته باشید که از ابتدا با نگاه به شب مانی در پناهگاه وسایل مورد نیاز خودتون رو بهمراه داشته باشید نه اینکه به ناچار مجبور به اقامت بین راه بشید. ( هرچند که تغییر استراتژی به مسیر درست حتی اگه دیر هنگام باشه بازهم ارزشمند هست و شما رو از خطر نجات میده.حتی اگر مجبور باشید شب بدون کیسه خواب و مسواک بخوابید)
اینکه در تیم های ما از چه روشی برای تخمین استفاده میشه اونقدری اهمیت نداره که شکل گرفتن این بحث ها مهمه.
استفاده از استوری پوینت نیازمندی هایی که داره که اغلب تیم های ما ، فاقد شرایطش هستن یا حتی امکان حرکت به سمت این مسیر رو تا مدتی ندارند.از هر روشی که استفاده کنیم (تی شرت سایز، باکت سایز ،...) یادمون نره شاید تخمین زوج کوهنورد خیلی دقیق نباشه ( که خیلی دقیق بودنش چیز عجیبی خواهد بود!) اما چیزی که محصول رو از مرگ در راه قله یا حسرت صعود نجات میده، همین بحث ها و بررسی هاست.
راستی، سرعت تیم ما در صعود بعدی همون قله، هیچ کدوم از اعدادی نبود که بهتون گفتم، به سرعت دوست دونده م (۲ساعت) نتونستیم پیش بریم اما مهارت و کمک هاش باعث شد من و دوست دیگه م با سرعت بهتری حرکت کنیم .اخه ما یک تیم هستیم، هرچند که یه جاهایی دست و پای دوستمون رو بستیم. ;)