فاطمه دیانت خواه
فاطمه دیانت خواه
خواندن ۵ دقیقه·۳ سال پیش

دانش رو به منش تبدیل کنیم!

بهانه ی نوشتن این مطلب گپی بود که سال گذشته با یکی از موسسات کوچینگ داشتم و یکی از جملات اون گفتگو خیلی بدلم نشست. گفتند باید تلاش کنیم "دانش رو به منش تبدیل کنیم".

در زمینه هایی مثل کوچینگ، مایندست اجایل و این دست تخصص ها، شاید در همه ی آزمون ها و مدارک بسیار موفق باشیم و اگر از ما در مورد یک اصل بپرسند بتوانیم ساعت ها سخنرانی کنیم، اما ارزشمندی زمانی حاصل میشود که درک عمیقی از مفاهیم داشته باشیم و در کلیه ی رفتارها و کارهایمان این اصول نهفته باشد.

از نظر من آگاهی در لحظه، انعطاف پذیری و نوآوری ابزارهای بسیار کمک کننده ای هستند تا در رفتار و منش به آنچیزی که آموختیم برسیم.

مثال خیلی ساده ی نهادینه شدن این آموزش ها بعنوان یک اسکرام مستر، جلسات روزانه یا در موارد بزرگ تر، در هنگام مشاوره به کسب و کارها ست.

آگاهی در لحظه:

بیاید اول در مورد آگاهی در لحظه صحبت کنیم.منظور از آگاهی در لحظه اینه که بتونید تشخیص بدین این بخش از گفتگو، اجرا و یا برنامه ریزی رو قبلا در موردش دانشی بدست آوردید.بعنوان مثال در مورد تسهیل گری جلسات ممکن است شما Liberating structures رو یادگرفته باشید ولی زمانی که بنا به هردلیلی صورتجلسه در اواسط جلسه یا تعداد افراد شرکت کننده تغییر میکنه، فراموش کنید که روشی وجود داره که با کمترین هزینه زمانی و انرژی بتونید بهترین نتیجه رو از جلسه بگیرید. یا گاها شما بارها در مورد نحوه گفتگو کردن با اعضای تیم در رترو، زمانی که همگی عصبانی یا کلافه اند کتاب های زیادی مطالعه کردین ولی زمانی که بحثی بالا میگیره هیچ راهی به ذهنتون نمیرسه.
یکی از راه های خوب بدست اوردن آگاهی، شناسایی شرایط و بررسی کردن رفتار خودتون در اون شرایط هست.میتونید جلساتتون رو ضبط کنید و زمانی که از نظر ذهنی امادگی بررسی رفتار خودتون رو داشتید، با دقت، مثل ناظری که کار شخصی رو ارزیابی میکنه، با حوصله و آرامش رفتار خودتون رو بررسی و نت برداری کنید.شاید هنگام بررسی بازهم راهی به ذهنتون نرسه و فکر کنید بهترین کار رو انجام دادین. این جور مواقع از کسی که در این زمینه اطلاع یا تجربه داره بخواید که نقش منتور و یا کوچ رو براتون بازی کنه.
بعد از هر ارزیابی، متوجه میشید که اغلب نقاطی که نیاز به بهبود دارید شامل کدام دسته از مهارت های یادگرفته شده تون میشه.شاید عامل اصلی همه این ها، خوب گوش نکردن باشه و یا مثلا فراموش کردن متدهای زیاد تسهیلگری.
با شناسایی این عوامل و مطالعه مجدد هرآنچه که قبلا در موردش خوندین یا دوره رفتین، میتونید استیکی نوت هایی جهت یاداوری به خودتون، کنار مانیتور یا روی میزتون قرار بدین و حین جلسه سعی کنید با نگاه کردن به نت هاتون ببینید ایا باز هم در شرایط مشابهی قرار گرفتید یانه. حتی در صورتی که با کیس جدیدی روبرو بشید و در لحظه تجربه ای براش نداشته باشید که بتونید تکرارش کنید، تلاش برای تشخیص هوشمندانه ی شرایط، کار بسیار ارزشمند و مفیدی بحساب میاد و ذهن شما رو از بایاس شدن حفظ میکنه.
شاید نیاز باشه این بار شنونده ی بهتری باشید، یا پیش از ارائه راه حال برای چک کردن متدهاتون از حضار زمان کوتاهی بخواید.


انعطاف پذیری:

در زمینه ی اجرای اصول اجایل، اغلب به 3 دسته تقسیم میشیم.دسته اول معتقدند هرانچه که در گاید ها و پرکتیس ها مطرح شده، باید تمام و کمال اجرا بشه و عامل شکست خیلی از تلاش هاشون همین پایبندی بدون بررسی ست (این دسته گاها از تفاوت شرایط خودشون و شرایط ایده ال آگاهی ندارن و صرفا به حفظ کردن اصول بسنده کردن). دسته دوم بر این باورند که این اصول، تنها یک پیشنهاد بوده و دست بازی در تغییر هرچیزی که فکر میکنیم مناسب ماست داریم.پس به سفارشی سازی کردن هرانچه که در توانشون هست دست میزنن و تعاریف جدیدی از اصول و متدلوژی بوجود میارن.گاها در صحبت با این دسته متوجه میشید تنها اسم یک پرکتیس یا اصل حفظ شده! پس قاعدتا با این روش ها و تغییرات اساسی اعمال شده به ارزش هایی که میخواستیم نمیرسیم.
و اما دسته سوم که تعداد کمی رو شامل میشن، در تلاش برای راه رفتن روی لبه نازکی هستند که باهر لغزش ممکنه از شرایط ایده ال و خواسته شون، به دره ی یکی از دو گروه دیگه سقوط کنند.
برای رسیدن به حالت ایده ال و قرار گرفتن در گروه سوم، علاوه بر مطالعات زیاد، بحث های گروهی و نتیجه محور با افراد هم تخصص حول چالش های ذهنیتون میتونه بسیار موثر و کمک کننده باشه.سعی کنید در این بحث ها از هر سه طیف نماینده ای داشته باشید تا در آخر ببینید راه حل پیشنهادی چه میزان شرایط واقع (غیر آرمانی) و همچنین ارزشی که برای رسیدن به آن تلاش میکنیم را پوشش میدهد.
این نکته را در نظر داشته باشید که گاهی انعطاف پذیری هزینه هایی بهمراه دارد و درصورتی این هزینه ها توجیه پذیرند که از مقصد خود غافل نباشید و استراتژی ای پشت این انعطاف نهفته باشد. در غیر این صورت انعطاف پذیری بدون دید جامع تنها از شما و روشتان یه متدولوژی یا ایده جدید می سازد که تنها اسم آشنایی را یدک میکشد.


نوآوری:

ارتباط تنگاتنگی بین نوآوری و انعطاف پذیری با حفظ اصول وجود دارد.تداخل عقیده و اختلاف نظر بر سر اجرای برخی روش ها، ما را به سمت ایجاد راه جدید سوق میدهد که گاها بعنوان "به روش" به بقیه معرفی میشود.
زمانی که تصور کنیم آنچه که اجرا میکنیم بهترین است و جایی برای بهتر شدن و رشد حتی برای تمرین های ساده در ذهن نداشته باشیم، نوآوری می میرد.و گاها با تغییر شرایط، کماکان از روشی استفاده میکنیم که در گذشته برایمان کار آمد بوده.

به طور خلاصه شاید سال ها زمان نیاز داشته باشیم تا اصول و مفاهیمی که مدام بر زبان داریم، عمیق و مسلط اجرا کنیم . محک زدن خود در شرایط مختلف و خارج شدن از کامفرت زون، داشتن ذهنی باز برای شنید بازخورد افراد با تجربه و همراهی یک منتور در زمینه تخصصیتان ، از عوامل موثر در رسیدن به رشد مستمر است.

coachingagilityscrum master
کوچ حرفه ای و فعال حوزه چابکی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید