ادعای مکرر تردید در صحت تورات و انجیل توسط قرآن، در کلام وحی به اشکال مختلف رد شده و خلاف آن در آیات متفاوتی تاکید شده است:
یکم. در قرآن به کرات به ایمان آوردن به کتب من قبل تاکید شده: والذين يؤمنون بما أنزل إليك وما أنزل من قبلك/بقره:٤
دوم. قرآن تورات و انجیل را شامل هدایت و نور دانسته: وآتيناه الإنجيل فيه هدى ونور/إنا أنزلنا التوْراة فيها هدى ونور.
سوم. قبل از این(قرآن) تورات امام و فرقان بوده است ومن قبله كتاب موسى إماما ورحمة/وإذ آتينا موسى الكتاب والفرقان
سوالی دیگر که میتوان پرسید این است که آیا قرآن درعین تأیید نکردن اصالت کتب من قبل، باورمندان به خود را به ایمان آوردن فراخوانده؟ قطعاً اینطور نیست و حداقل پنج دلیل از قرآن برای تأیید اصالت آنها میتوان اقامه کرد:
یکم. قرآن به کرات گفته مصدق و نگهبان کتب من قبل است و از آنها به صورت مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ(تصدیق کننده آنچه با آنها است) و مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ(تصدیق کننده آنچه بین دستانتان است) و وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ(و ما اين كتاب [=قرآن] را به حق به سوى تو فرو فرستاديم، در حالى كه تصديقكننده كتابهاى پيشين و نگهبان آنهاست) یاد کرده
دوم. کلمات الله تغییر ناپذیرند: ولا مبدل لکلمات اللـه (و الله از کلماتش حفاظت میکند) خداوند کلام خود را ذکر خطاب کرده است: والقرآن ذي الذكر/ولقد آتينا موسى وهارون الفرقان وضياء وذكرا للمتقين و گفته حفاظت از ذکر بر عهده اوست: إنا نحن نزلنا ٱلذكر وإنا له لحـفظون(ما ذکر را خود نازل كردهايم و خود نگهبانش هستيم) بدین ترتیب کسی را یارای تغییر کلمات الله نیست.
سوم. الله در قرآن اهل کتاب را به حکم کردن براساس کتب خود تذکر داده: وليحكم أهل الإنجيل بما أنزل اللـه فيه (و اهل انجيل بايد بدانچه الله درآن نازل كرده داورى كنند) وكيف يحكمونك وعندهم التوراة فيها حكم اللـه (وچگونه تو را داور قرار میدهند با آنكه تورات نزد آنان است كه درآن حكم الله است؟)
و به اهل کتاب گفته تا کتاب خود را اقامه نکنند بر هیچ نیستند. قل يا أهل الكتاب لستم على شيء حتى تقيموا التوْراة والإنجيل وما أنزل إليكم من ربكم بگو: «اى اهل كتاب، تا [هنگامى كه] به تورات و انجيل و آنچه از پروردگارتان به سوى شما نازل شده است اقامه نكردهايد، بر هيچ نيستيد.»
چهارم. قرآن به صحف پیشین ارجاع میدهد إن هـذا لفي الصحف الأولى: صحف إبراهيم وموسى (همانا این(معنی) در صحف نخستین است؛ صحف ابراهیم و موسی)
وقالوا لولا يأتينا بآية من ربه ۚ أولم تأتهم بينة ما في الصحف الأولى(و گفتند: چرا برای ما را آیتی از پروردگار خویش نیاورد؟ آيا دليل روشنى كه در صحف پيشين است براى آنها نيامده است؟) أم لم ينبأ بما في صحف موسى(یا بدانچه در صحف موسی است، آگهی داده نشد؟)
پنجم. در قرآن گفته اگر دچار شک و تردید هستید به کسانی که کتب من قبل را خواندند رجوع کنید: فإن كنت في شك مما أنزلنا إليك فاسأل الذين يقرءون الكتاب من قبلك (و اگر در آنچه به سوى تو نازل كردهايم ترديد دارى، از آنها كه كتاب [آسمانى] پيش از تو را مىخوانند سؤال كن)
حال جای این پرسش است که آیا قرآن علیرغم علم به تغییر متن تورات و انجیل به اهل کتاب گفته آن را اقامه کنند؟ آیا با عدم باور به اصالت آن کتب از کسانی که آنها را میخوانند، سؤال کن؟
آیا کسانی که بر تغییر متن کتب اصرار دارند، شاهدی از قرآن میتوانند اقامه کنند؟ ادعاهایی نظیر اینکه برای اصالت قرآن شواهد تاریخی وجود دارد و برای کتب من قبل چنین شواهدی وجود ندارد، ادامه این استدلال است که "قرآن معتبر است چون به تواتر به ما رسیده است."
این استدلال اعتبار قرآن را نه الهی که تاریخی میداند و حافظ قرآن را نه الله، که سنت یا علمای اسلامی میداند. درواقع آنها الله را نیازمند انسان میدانند و عدم اعتبار کتب من قبل را اینگونه توجیه میکنند که کسی از آنها حفاظت نکرده است. درحالیکه الله خود را تنها حافظ کلماتش دانسته است: إنا نحن نزلنا الذكر وإنا له لحافظون (الحجر: ٩)
استدلال دیگر آنها این است که چون کتب من قبل تغییر کرد پس الله قرآن را فرستاد. درحالیکه قرآن این استدلال را رد میکند و محمد را رسولی از امیون (کسانی که پیشازاین کتاب نداشتند) و قرآن را کتابی برای آنها میداند. هو الذی بعث فی الأمیین رسولا منهم -- ومنهم أمیون لا یعلمون الکتاب
دلیلی که در قرآن برای نزول کتاب جدید ذکر کرده است: أَن تَقُولُوا إِنَّمَا أُنزِلَ الْكِتَابُ عَلَىٰ طَائِفَتَيْنِ مِن قَبْلِنَا وَإِن كُنَّا عَن دِرَاسَتِهِمْ لَغَافِلِينَ تا نگوييد: «كتاب [آسمانى]، تنها بر دو طايفه پيش از ما نازل شده، و ما از آموختن آنان بىخبر بوديم.»
مجموع این دلایل بهعلاوه یکسان بودن گفتمان هر سه کتاب و یکی بودن پیام در آنها، استدلال کافران به تورات و انجیل و قرآن را مردود میکند و بر فهم تطبیقی این سه کتاب تأکید مؤکد میکند.