چند روز پیش جلسه ای با یکی از مدیران ارشد شرکتهای بزرگ لوام خانگی داشتنم. در انتهای جلسه به من گفت من فکر میکردم شما از آدمهای پشت میز نشین باشی که دلش میخواهد همه چیز آماده باشد تا برنامه هایش را اجرا کند.
در صورتی که من فکر میکردم هیچ وقت در کار همچین آدمی نبودم. به صورت خلاصه، آدم یا کارمند (به معنای تفکر کارمندی) است، که منتظر جاده صاف و آماده است و اگر جاده آماده نباشد، متوقف خواهد شد، یا رهبر است، که در نبود جاده و مسیر آماده و راحت، آن را خواهد ساخت.
کاملا طبیعی است شما برای پیشبرد برنامه ها و ایده ها، مخصوصا وقتی جایی میخواهید تغییرات عمده یا جدید ایجاد کنید، با انبوهی از مشکلات روبرو خواهید بود. اینرسی سازمانی، منافع افراد و تیم ها در کنار ترس ذاتی از تغییر، همیشه جلوی شما را سد خواهد کرد.
بسیاری از تلاشهایی که بعنوان یک مدیر انجام میدهید، رفع موانع (گاه بسیار ابلهانه) و شکستن سد روزمرگی برای رسیدن به هدف است. مذاکره، چانه زنی، امتیاز دهی و امتیاز گیری و در یک کلام لابی گری.
موانع و مشکلاتی که می گویم در ظاهر دیده نمیشود و راه حل آنها هم در بخشنامه ها و دستورالعملها نیست. تنها با گوش دادن به آدمها، استفاده از ظرفیتهای خالی و مجددا تاکید میکنم لابی گری قابل حل است.
اگر مهارتهای نرم مدیریتی، رهبری و توانای مذاکره خود را ارتقا نبخشید، و جاده صاف کن اهداف خود نباشید، هیچ کس برای شما قدمی برنخواهد داشت.
ذات مدیریت و رهبری همینقدر تلخ است. ولی وقتی به اهداف بزرگ (شخصی و سازمانی) رسیدید، لذت آن را نیز خواهید دید.