به عنوان اولین یادداشتم در اینجا،می خواهم به یکی از دلایل عدم موفقیت و اثربخشی بیشتر تصمیماتی که در زندگی می گیریم ،بپردازم.
همیشه گفته اند و می دانیم که اولین قدم و شاید مهمترین مرحله از شروع هر فعالیتی، تصمیم است و پس از این مرحله، شروع و حرکت در جهت آن تصمیم است.
بیشتر ما شاید تصمیم گیرندگان خوبی باشیم و بعضا شروع کنندگان خوب.برخی تصمیم ها طوفانی و انقلابی اند و اقدامات هم به تبع آن انقلابی و پرهیجان. بعضی دیگر تصمیماتی اصولی تر، با تفکر و تعقل بیشترند و اقدامات اجرایی هم با نقشه و درایت بیشتری شروع می شوند.
اما آنچه که خیلی مهمتر است و کلید اثربخشی هر تصمیمی ست، تداوم اجرای اقداماتی است که به نتیجه منجر می شوند.بسیاری از تصمیمات با وجود برنامه ریزی های خوب و اصولی معمولا در این مرحله با شکست مواجه می شوند. کم کم انرژی اولیه برای ادامه راه فروکش می کند. مخصوصا اگر موانعی در جهت ادامه مسیر هم ایجاد شوند، این افت انرژی و توقف ناگهانی سریعتر خواهد بود.
در کتاب " از دو که حرف میزنم از چه حرف میزنم" اثر هاروکی موراکامی،که در آن نویسنده به شرح دیدگاههای خود در مورد دویدن می پردازد - موراکامی علاوه بر اینکه یک رمان نویس برجسته است، دونده دوی مارتن هم هست - استمرار و تداوم امر دویدن بصورت منظم، نکته قابل توجهی ست. موراکامی بیان می کند که در هر شرایطی که باشد باید طبق برنامه ای که برای خود در نظر گرفته است، مسیر مشخصی را بصورت روزانه بدود، چون اگر یک روز به هر بهانه ای،این کار را انجام ندهد، خللی در اجرای تصمیم ایجاد می شود که نهایتا به شکست منجر خواهد شد.
بنابراین پس از اخذ تصمیم و برنامه ریزی جهت اجرای آن و سپس شروع عملیات اجرایی، آنچه که خیلی مهم است، تعهد ، انضباط و تداوم در راستای اجرای تصمیم است. تصمیم گیری دقیقا به مثال ماهیگیری می ماند که در آن، گرفتن ماهی آسانتر از نگهداشتن آن است.