آسمان·۱ سال پیشآسمان ابریهوایم ابری است… هوای روحم را میگویم. نشستهام پشت میز کتابخانه بیمارستان،در تلاش برای درس خواندن که میبینم ناگهان هندزفری را گذاشتهام و…
آسمان·۱ سال پیشخوشبختنامش مهدی خوشبخت بود…از بیماران هماتولوژی که ماه ها پرونده اش دست به دست بین استاژر ها چرخیده بود و همگی از راند شدنش میترسیدند.مولتیپل می…
آسمان·۱ سال پیشمکانی برای لامکان شدناینجا نمازخانه بیمارستانی است که به تازگی بعد از ۹ ماه رفت و آمد به من معرفی شد.اتفاقا آنقدرهاهم دور از دسترس و ناپیدا نبود. فقط چشم های من…
آسمان·۱ سال پیشدلتنگی…دو سه روز پیش که هوا بدجوری درجه یک و عالی بود، از آن دست آب و هوا و احوالی که در این شهرکمیاب است، نوشته ای نوشتم که توییت کنم. متاسفانه…
آسمان·۱ سال پیشکجدار و مریزآخرین بار گفته بود از بعد از کنکور دیگر هدفی ندارد. هدف هایش، انگیزه هایش گم شده. گفته بود که اگر شما استاژر ها مرا دوست دارید و قبول دارید…
آسمان·۱ سال پیشجسمهای گمشده…متولد ۱۳۳۲ از بهزیستی آوردندش اینجا رهایش کرده اند و رفته اند.هیچ همراهی ندارد. هذیان میگویند و تا نزدیکش میشوند دشنام میدهد. گاهی فریا…