در باب آمیختن فضای کار و حریم زندگی خانگی
روی مبل لم دادم، سریال دوست داشتنیام را پلی کردم با یک لیوان چای در دست و خیالِ بیخیال شدن دارم که صدای نوتیفیکیشن موبایلم مزاحم این بیخیالی است. بله. باز هم واتساپ آن هم کاری.
نگاهش میکنم. آقای فلانی در گروه کاری فلان، ساعت ده شب یادش افتاده به بچهها گوشزد کند فردا فلان کار را انجام دهند. آقای فلانی استرس داشته حتمن برای فردا. آقای فلانی نتوانسته استرسش را مهار کند. آقای فلانی تصمیم گرفته فضا، زمان و خلوت بچهها را با گوشزدی بیمورد تصاحب کند. اما سوال اینجاست که آقای فلانی اگر واتساپ نداشت و مثل چند سال پیش نهایتن میتوانست تلفن بزند چه میکرد؟ آیا به خودش اجازه میداد ساعت ده شب به تک تک بچهها زنگ بزند؟ بعید است.
درآمیختن فضای کار و حریم زندگی خانگی حرف و حدیث بسیار دارد. به ویژه از زمان شیوع کرونا و رواج بیشتر دورکاری در دنیا انگار گریزی از این درآمیختن نیست. اما به شخصه معتقدم این دیدگاه از اساس مشکل دارد. چرا؟
فقدان راحتی امنِ خانگی
اول. فضای شخصی، قرابت خاص و قابل درکی با فضای خانه دارد. احساسی که آدمی زیر سقف خانهاش دارد –جدا از اینکه این فضا ممکن است تنشهای خاص خودش را هم داشته باشد- هیچ جای دیگری ندارد. حتمن بارها شنیدهاید که میگویند: «هیچ جا خانه آدم نمیشود». پس مخلوط کردن این احساس ناب با احساسی که در جاهای دیگر، فضاهای دیگر و به ویژه فضای کاری داریم یک جور «ازدست دادن» محسوب میشود: فقدان راحتی امنِ خانگی.
کارفرما یا کارمندان؟
دوم. مرور نکات مثبت اینترنت و راههای ارتباطی دیجیتال که امکانات گستردهای به ما داده جای بحث ندارد. مثلا اینکه امکان دورکاری –که از دید من یک مزیت محسوب میشود- و کار از خانه بدون تحمل هزینهها و مشکلات رفت و آمد تنها با وجود این تکنولوژیها امکانپذیر شده جای شکر دارد. اما در استفاده از این امکانات بیشتر از اینکه به آدمی به عنوان عضوی و جزئی از کار، بهایی حقیقتن انسانی داده شود، بیشتر به نفع کارفرما به عنوان صاحب و ذینفع اصلی یک کسب و کار بها داده شده است. گواه این حرف هم همین است که در هر ساعت از شبانه روز به دلیل در دسترس بودن واتساپ، کارفرما یا مدیر میتواند وارد خلوت افراد شود و این را حق خود میداند.
یادداشت اول من درباره دورکاری در ایران و دلایل اجرا نشدن آئیننامه دورکاری را اینجا بخوانید.
ارزش حریم خصوصی در فرهنگ سازمانی
سوم. بسیاری از سازمانها و کسب و کارها هنوز برای استفاده درست از این بسترها آماده نیستند. به ویژه اینجا در ایران که بحث «فرهنگ سازمانی» حقیقتن همچون کودکی در حال آموزش و پرورش است و میان کسب و کارهای پیشرو و بهروز که سعی میکنند الگوهای جهانی فرهنگ سازمانی را پیاده کنند با سازمانها و شرکتهای عمومی و دولتی شکاف عمیقی وجود دارد، در اختیار داشتن امکانی گسترده به صورت مساوی این شکاف را عمیقتر هم میکند. بسیاری از سازمانهای دولتی با این دیدگاه ریشهدار در مدیرانش اداره میشود که: «کارمندی که راضی نیست برود! چه فراوان است نیروی کار. بیکاری بیداد میکند. این نه آن یکی!» و بدتر اینکه در این مدل فرهنگ سازمانی که کاملن عمودی اداره میشود و نگاه از بالا به پایین نه تنها پذیرفته شده، بلکه در جایگاه حق نشسته، اصولا جایی برای بحث بر سر حفظ خلوت شبانه کارکنان و حق عدم پاسخگویی از ساعتی به بعد، اصولن وجود ندارد. آنچه جایش در فرهنگ سازمانی خالی است احتمالا دستورالعمل حفظ حریم خصوصی کارکنان است.
قدمِ بزرگِ گفتگوی فعالانه
چهارم. از سویی کارمندان هم آمادگی مواجهه با این شرایط جدید را ندارند. معمولن در جوامع در حال توسعه با توجه به فرهنگ عمومی جامعه و نیازهای اقتصادی، کارمندان اصطلاحن دست پایین را گرفته اند. همین نگاه بطئی است که ناخودآگاه کارمندان را منفعلانه در جایگاه پذیرش هر آنچه مدیران میخواهند، نگه میدارد و اغلب انتقادهایشان را تنها در میان خودشان و پشت سر سازمان و مدیران مطرح میکنند. حفظ حریم خصوصی و خانگی از آن چیزهایی است که به عقیده من با «تعامل درست و فعالانه» از سوی کارکنان به مدیران تا حد زیادی قابل تعدیل است. اگر احترامی برای ساعاتی که از آن ماست قائل باشیم و دربارهاش حرف بزنیم، این مسئله اگر هم به طور کامل رفع نشود اما جرقهای است در ذهن مدیری که کارکنانش را 24ساعته از آن خود میداند و این قدم بزرگی است.
اینجا بیشتر در این مورد بخوانید.
امان از واتساپ
پنجم. واتساپ با همه خوبیهایش امکان در دسترس بودن همیشگی را در اختیار کارفرما میگذارد که امکانی بیش از اندازه است. چرا؟ چون در حالی که مدلهای کاری و فرهنگ سازمانی و حتی حجم کاری بسیاری سازمانها تغییر محسوس و بزرگی نداشته اما کار، 24 ساعته شده است. بهتان قول میدهم همین الان اگر راههای ارتباطی اینچنینی قطع شود، دوباره بر میگردیم به مدل ارتباطات چند سال پیش و آب از آب هم تکان نمیخورد. بنابراین در بسیاری مواقع این امکانات نه تنها برای یک کسب و کار، حیاتی نیست بلکه موجب تولید تنشها و حتی کارها و تعاملاتی کاملا غیرضروری و حتی مضر شده است.
باز هم امان از واتساپ
ششم. در گذشته کافی بود که با کت و شلوار یا مانتوی رسمی اداری از خانه خارج شویم، به محل کارمان برویم و «در حالت کار» قرار بگیریم. مشتریها هم در یک فاصله امن قرار داشتند و به ندرت با اجتماع کاری مخلوط میشدند. حالا هر مشتری میتواند انتظار داشته باشد که واتساپ ما را داشته باشد تا آنجا ادامه تعامل کاریاش را با ما پی بگیرد و این با توجه به شرایط افتضاح واتساپ به لحاظ حفظ حریم خصوصی مشکلاتی را موجب میشود.
فکر میکنم میتوان برای این نوشتار، هفتم و هشتم و حتی بیستم هم داشت. شاید در آینده ادامهاش دادم. خلاصه اینکه اگر مثل من خواستید شب آرامی داشته باشید و لم داده بودید روی مبل و فوتبال میدیدید یا کتاب میخواندید و مزاحمت واتساپی کاری داشتید، به فکر چاره باشید و با همکاران و مدیرانتان در اینباره تا جای ممکن گفتگو کنید.