"سفرنامه"ها کتاب های شیرینی هستند، خصوصا در شرایط خانه نشینی. با خواندنشان هم با شخصیت های خاص آشنا میشوید و هم طبق اصل "گردشگری از خودمون شروع میشه" سفر میکنید؛ فال وتماشا در کنار هم. معمولا اگر نویسنده سفرنامه خانم باشد، روایت شیرین تر و خاص تر میشود چون اصولا روایت های زنانه از سفر کم داریم. حالا اگر این خانم یک مادر خانهدار باشد، باز هم جذاب تر است چون معمولا مادران کمی را دیدیم که وقتی برای خودشان داشته باشند، چه برسد به اینکه سفر بروند و بعدش هم سفرنامهاش را بنویسند! از این هم جذاب تر است وقتی که این سفر، روایت پیادهروی اربعین باشد، و دیگر اوج جذابیت جایی است که این سفرنامه کربلا، طنز باشد! به عبارتی، آنچه خوبان همه دارند، کتاب "سربرخاک دهکده" یکجا دارد!
کتاب روایت پیادهروی خانم فائضه غفارحدادی به همراه چهار بادیگاردش است که از لحظه انتخاب همسفر شروع میشود و تا رسیدن به دهکدهای که شهردارش، علمدار کربلاست، ادامه دارد. متن روان و ساده، ریتم مناسب و روحیه طنز نویسنده در نگاه به موضوعات مختلف، از نکات مثبت کتاب است؛ طوری که همه عناصر داستان و اجزای روایت دست به دست هم دادند تا خواننده مصداق بارز «اضحک و ابکی» باشد، گاهی بخندد و گاهی اشک بریزد، بخندد و گریه کند. نقطه قوت دیگر کتاب عنوان های جذاب هر بخش و بهرهبرداری خوب نویسنده از آنهاست؛ تا حدی که با کنار هم قراردادن این جملات، میتوانید داستان طنز دیگری داشته باشید! نویسنده در این کتاب برای هرچیزی تعبیری دارد؛ از گوسفند قربانی برای زائران تا آبسردکن حرم، همه به صف شدند تا اول خوب مخاطب را بخندانند و بعد یک مجلس روضه حسابی برگزار کنند. در این روایت هر وسیله هدفی از حرکت دارد، حتی کالسکه! کتاب نفسگیر است، اما نه از هیجان بلکه از بغض و خنده. نویسنده خوب میداند جای هر یادآوری و تعبیر کجاست و بلد است کاری کند تا مخاطب یک نفس همه کتاب را سر بکشد.
این کتاب را نشرشهیدکاظمی در ۱۶۸ صفحه چاپ کرده و نسخه الکترونیکی آن نیز در اپلیکیشن طاقچه موجود است.