آیا کسی گم شده و غمگین نیست؟ در واقع ما با از دست دادن چیزی از لحظه تولد به بزرگسالی می رسیم. بعضی از اینها احساس بسیار شدیدی را برای ما ایجاد می کنند و بعضی دیگر اصلاً به آنها اهمیت نمی دهیم.
ما می دانیم آنچه برای ما مهم نیست معنایی ندارد. یا حتی اگر معنایی هم داشته باشد ، گاهی اوقات دلیل بی توجهی می تواند جایگزینی گمشده با چیز دیگری باشد.
زندگی با احساس از دست دادن آنها دشوار است ، اما هنوز هم ما محکوم نیستیم. چگونه با درد جدایی ، احساس شدید جدایی کنار بیاییم. اول با زندگی کردنش
زمان که ما صدمه می بینیم خیلی آرام می گذرد به این روش فکر کنید ، زمانی که در یک عروسی سرگرم کننده می گذرانید با زمانی که دست خود را در آب داغ فرو می کنید یکسان نیست. در حالی که نمی فهمیم چگونه زمان عروسی می گذرد ، اما وقتی دستانمان در آب داغ است ثانیه ها را می شماریم و آن را تا استخوان احساس می کنیم. جدایی هم همین طور است. زمان در درد پایان دادن به آرامی می گذرد. بنابراین اولین قانون ، تصدیق درد و عزا است. مدتی غمگین خواهیم شد ، با چشمهای پف کرده به سر کار خواهیم رفت ، اشتهایمان پایین می آید ، شکممان چیزی نمی برد. زیرا گاو که در ما نشسته اجازه هیچ چیز را نمی دهد. پس چه مدت؟ ما این را تعیین خواهیم کرد ، شاید یک هفته ، شاید یک ماه. یک عمر نگویید ، عزاداری یک عمر نگهداری نمی شود ، اگر چنین باشد ، ممکن است پویایی های مختلفی وجود داشته باشد که باید به طور دقیق بررسی شود. اگر بخواهیم عزاداری کنیم ، کامل کنیم و به آینده نگاه کنیم ، این دوره را به صورت تقریبی تعیین می کنیم.
نکته دیگر ، دائماً از درد خود به مردم نگویید. همانطور که به آن می گویید ، احساس بد را آزاد خواهید کرد و آرام خواهید شد ، شاید خوب باشد کمی این کار را انجام دهید ، اما انجام مداوم آن ، شما را در یک دور باطل قرار می دهد که فایده ای ندارد.
سعی کنید احساس واقعیت خود را از دست ندهید. اگر این جدایی اتفاق افتاده باشد ، به این معنی است که مشکلی پیش آمده است ، درسی بود که باید می آموختید ، باید می دیدید ، باید از زندگی می گرفتید. با نادیده گرفتن آنها احساس نکنید که همه چیز خیلی عالی بود. چون نبود
ادامه ندهید در حین انجام این کار ذهن شما به آن شخص مشغول می شود. و کار خود را سخت تر می کنید. بله ، من می دانم که در ابتدا کار سختی است ، من می دانم که در مورد آن شخص کنجکاو هستید ، اما سعی کنید این کار را تا حد ممکن کم کنید. و از خود بپرسید: امیدوارم با بازدید از یک گورستان چه چیزهایی را ببینم؟
ناخن ممکن است همیشه ناخن را از بین نبرد. از درد خود فرار نکنید و از دیگران به عنوان یک باند استفاده کنید. تا حدی از درد جلوگیری می شود.
جدایی ای که اکنون تجربه می کنم تکرار چه جدایی در گذشته من است؟ می خواستم در این رابطه که در گذشته من نبود ، چه چیزی را کامل کنم؟ و چون من نتوانستم دوباره آن را کامل کنم به پایین برخورد کردم؟
بله ، چقدر سخت است که بدون امید زندگی کرد ، "پایان" را پذیرفت و آنها را زیر سال برد ، نه؟ زیرا می دانم که مردم هنوز می خواهند امیدوار باشند و همیشه می خواهند در احساسات خوب باقی بمانند. با این حال ، مشکلی نیست که چنین احساسی داشته باشید ، همه ما انسان هستیم و مواردی از این دست گاهی اتفاق می افتد ، وقت آن است که به پشت خود بزنید.