تا حالا چند بار این کارایی که میگم رو انجام دادین؟
تو یه جمع برای این که با بقیه چشم تو چشم نشین، دائم سرتون تو گوشی باشه و نظاهر کنین که یه کار خیلی مهمی دارین.
یا مثلا تو گوشهترین و دورترین نقطه بشینین، برای اینکه کسی توجهش به شما جلب نشه.
یا معمولا لباسهای رنگ خنثی بپوشین برای اینکه توجه کسی جلب نشه.
یا تو ذهنتون کلمه به کلمهی مکالمههای آِینده رو برنامهریزی کنین و از قبل تو ذهنتون شبیهسازی کنین.
یا مثلا وقت گذاشتن افراطی برای آماده شدن برای یه جلسهای که باید ارائه بدین.
من قبلا تو این پست در مورد اضطراب اجتماعی صحبت کردم. حالا میخوام یه خرده عمیقتر بشم تو این موضوع و در مورد رفتارهای اجتنابی که ممکنه از یه فردی که درگیر اضطراب اجتماعیه، سر بزنه، صحبت کنم.
اختلال شخصیتی اجتنابی یا Avoidant Personality Disorder، خودش یه اختلال جداییه که من فعلا با اون کاری ندارم و به طور خاص میخوام از رفتارهای اجتنابیای صحبت کنم که تحت تاثیر داشتن اضطراب اجتماعی رخ میده.
این رفتارها چی هستند؟ رفتاری هستند که یک فردی که درگیر اضطراب اجتماعیه انجام میده، یا نمیده، برای این که اضطراب ناشی از بودن در اون موقعیت اجتماعی رو کم کنه. حالا درسته که این رفتارها ممکنه در کوتاه مدت جواب بده و برای اون لحظه اضطراب رو کم کنه، ولی در بلند مدت باعث میشه که اون ترسها بیشتر بشه.
بر اساس این مقاله این رفتارها رو میشه تو سه تا رویکرد دستهبندی کرد. اجتناب کردن کامل، فرار کردن و اجتناب کردن جزئی
مثلا رویکرد اجتناب کردن کامل برای کسی که ترس از صحبت کردن در جمع داره اینطوری خودشو نشون میده:
طرف کلا کلاسی که نیاز به ارائه دادن داره بر نمیداره. یا اگه شغلش یه طوری باشه که نیاز به ارائه دادن داشته باشه، ممکنه شغلش رو عوض کنه. یا اگر ایونتی یا مهمونیای باشه که ازش انتظار بره یه صحبتی برای جمع بکنه، اصلا تو اون مهمونی شرکت نمیکنه.
اگه یه جاهایی اجتناب کردن کامل ممکن نباشه، ممکنه شخص از رویکرد فرار کردن برای مقابله با ترسش استفاده کنه. مثلا مهمونی رو زودتر از بقیه ترک کنه، یا وسط مهمونی بره تو حیاط یا یه جایی که تو چشم بقیه نباشه.
وقتی که رویکرد اول و دوم قابل اجرا کردن نباشه، گزینه بعدی روی میز برای فردی که اضطراب اجتماعی داره، اجتناب کردن جزئیه. تو پست مربوط به اضطراب اجتماعی به این رفتارها گفته بودیم safety behaviors یا رفتارهای امن. مثل دائم لبخند زدن، با صدای آروم صحبت کردن و برقرار نکردن ارتباط چشمی. یا همون مثالهای که اول این متن نوشتم.
حالا مشکل این سه مدل رفتار اجتنابی چیه؟ این که اینها درواقع هیچ کمکی به رفع مشکل نمیکنن. بیشتر حکم یه نجات دهنده مقطعی رو دارن. اگر ما همیشه از ارائه دادن فراری باشیم، یا همیشه از برقراری ارتباط چشمی موقع ارائه دادن فراری باشیم، این اضطراب مربوط به ارائه دادن هیچ وقت از بین نمیره.
حالا بیاین یه دور این چرخهای که اتفاق میفته رو مرور کنیم.
اولش با یه سری فکر شروع میشه. طرف با خودش میگه که ممکنه بقیه بهم بخندن.
این فکرها یه سری احساس به وجود میارن، مثل احساس ترس و اضطراب.
این احساسات با یه سری نشونهها خودشونو نشون میدن، مثل عرق کردن یا لرزش.
و در نهایت باعث چی میشن؟ اجتناب کردن.
حالا بیاین یه خرده بیشتر بریم تو دل ماجرا. یه قسمتی از مغز هست بهش میگن هیپوکمپس (Hippocampus) این قسمت به مسائلی مثل ریاضیات مربوط نمیشه. مسائل سادهتری رو به خاطر میسپاره مثلا این که چی ترسناکه و چی نیست. به طور مثال هیپوکمپس میدونه که شیر یه حیوون ترسناکه، بنابراین اگر یه شیر ببینیم، هیپوکمپس به یه قسمت دیگهای از مغز به اسم آمیگدالا (Amygdala) دستور میده که اون هم ضربان قلب رو ببره بالا و در نتیجه ما متوجه میشیم که باید فرار کنیم.
هر باری که ما این رفتارهای اجتنابی رو انجام بدیم، مثلا هر باری که تلفنمون رو جواب ندیم، یا ارتباط چشمی برقرار نکنیم، هیپوکمپس اینطوری برداشت میکنه که این رفتارها خطرناکاند، و به آمیگدالا دستور میده که یه واکنشی نشون بده، که اون هم در نتیجه باعث عرق کردن، لرزیدن، بالا رفتن ضربان قلب یا نشونههایی از این دست بشه.
مسئلهای که هست اینه که قسمت هیپوکمپس یا آمیگدالا مفز ما هیچ مشکلی ندارن، اتفاقا خیلی هم درست دارن وظایفشون رو انجام میدن. مشکل اینه که اشتباها آموزش داده شدن که این رفتارها ترسناکن، و حالا باید به صورت درست و اصولی و قدم به قدم، بهشون آموزش بدیم که اینطور نیست!
حالا راهحلش چیه؟ راه حلش رفتن پیش یه تراپیسته.
من نمیخوام این جا راهحل ارائه بدم که این کارو بکنین یا اون کارو نکنین که اوضاع بهتر بشه. چون که اصلا کار من نیست و تخصص خاص خودش رو میخواد. من فقط اینها رو گفتم که یه چراغی تو ذهنتون روشن بشه و یادتون بیاد که یه سری رفتارها احتمالا یه دلیل اساسی پشتش داره و بهتره که پیشو بگیریم.