
گویا خدای مهربان دلش نیامد بابت گناهانِ بیشمارمان، بیش از این مارا از خزائن رحمتش محروم کند. اکنون بر ما مردم ِگنه کارِ ایران لطف نموده و دریچهها را گشوده و رحمت است که بر همهی شهرها میبارد.
از شما چه پنهان تصمیم دارم به یکی از کشورهای پر بارانِ جهان مهاجرت کنم. مثلا کلمبیا، کاستاریکا، هاوایی یا سریلانکا. ظاهرا خدای آنها به دنبال مچگیری از مردمانش نیست که در ازای هر گناهی، رحمت و نعمتاش را از آنها دریغ کند، و یا آتشِ غضبش را بر سرشان سرازیر کند. یا شاید هم ساکنین کشورهای دیگر اهل هیچ گناهی نیستند و فقط ما ایرانیان گنهکاریم!
راستش خدای اینجا توی کَتَم نمیرود. به نظرم چندان هم دوست داشتنی نیست. چهرهاش شبیه والدینمان است، که با هر خطایی اخم و تخم میکردند، و محبتشان مشروط به نوع رفتار و گفتارمان بود. با هر لغزش بلافاصله تنبیه میشدیم، و برای صوابهایمان تشویق و جایزه دریافت میکردیم. البته ذرهبینشان روی خطاهایمان بود. کارهای خوبمان چندان به چشم نمیآمد، مگر اینکه آنقدر بزرگ میبود که نمیشد بر آن چشم فروبست. خدایی هم که برایمان ترسیم کردهاند شکل خودشان است.
اما مثلا خدای کاستاریکا به نظرم خیلی زیباتر میآید. او شبیه آدمها نیست. و میلیونها سال است بی قید و شرط آسمان و زمینش را در اختیار مخلوقاتش قرار داده، فارغ از رفتار و اعمالشان، بیچشمداشت و تهدید. او به دنبال مچگیری و تشویق و تنبیه مخلوقاتش نیست. بلکه اجازه میدهد هر کس ثمر انتخابش را بچشد، تلخ یا شیرین. او بایدها و نبایدهایش را به زور به آفریدگانش تحمیل نمیکند. و بی چون و چرا، همهی بندگانش را دوست دارد.
همینقدر مهربان و پذیرا!
✍ #فاطمه_سادات_جزائری