ویرگول
ورودثبت نام
F.NR
F.NR
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

آخرین نُت از آخرین خاطره هایمان


زمان میگذرد و میگذرد

و ما همچنان به سرعت ان ایمان نیاورده ایم ...

لحظه های شوم خیانت را در ته فنجان ها میبینیم !

و آزرو میکنیم کاش هرکدام از ما در همان سالها پیش میماندیم .

سکوت در پشت بغضی آهنگین خود را مخفی میکند

و آخرین آغوش ، زخم های دیرین را به عشق مبتلا میکند ...

کلاغی بر درخت از خوابی آرام برخواست

در تاریکی مرموزی بین ماندن و رفتن و بخشیدن سرودی سرد سر داد ؛

و قلعه ی بی دفاع قلبم را از تردید با واژه هایش پر کرد ...

صدایش روح خسته ام را مقابل چند عکس خالی خاطرات قرار میدهد

و دستانم قلم را اماده میکند و چند نامه مینویسد

به آخرین نُت از آخرین خاطریمان

به آخرین بازمانده از قلعه ی اعتماد

به گذشت از جهنمی به نام من

مینویسد به مسافر خاموش این غروب و غربت و تنهایی

انعکاس ساده ی شعر و خاطره ، دریاوار بعد از تو به یاد تو ، برای جاودانه کردن این عشق تلاش میکند

لحظه ی آخر من طوری زانو میزنم بر سر کلامی ناچیز اما قدرت مند

زانو میزنم به اشتیاق بیتابانه ی لب های بی نیاز از هرچه کلام

و در ناگهانی ترین لحظه افسون عشق ، سکوت سردت بر ویرانه های روح رنجیده ام را به بوسه های پر گناه در خلوتی پر هیاهو مبدل میکند !!!

زنده ماندن در واژه های سراسیمه ی این شاعر گنجانده شده بود

شاعری بی تاب پشت سایه ها

اما لبخندت زندگی ربوده شده ی این شاعر مجنون را به او برگرداند ...

F.NR

خاطرهعشقنتf nrآزرو سالها
? نویسندگی یک هنر ابدیست ?
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید