سلام.
میلاد پدران آسمونی مهربونمون رو تبریک میگم.
دیدار تو
روحم را در آغوش میکشد
جانم را تازه میکند
عزیزم که میگویی
شکوفههای سرخ انار
در دلم جوانه میزند
دستانم را در نبودنت میبوسم
عطر دستهای مردانهٔ مَرد تو را گرفتهاند
از گرمی لبهای داغت
چون نسیمی گذرا عبور کردهاند
و تپشهای قلب بیقرارت را
چون امواج پرتلاطم اقیانوس
بالا و پایین رفتهاند
چشمانم که کمسو میشوند
میفهمم دیروقتی است ندیدمت
آخر
عمق چشمهای تو
به کهکشان طعنه میزند
ستارگان در برابر آنها برقی ندارند
جانی نمیبخشند
میدانی؟
تو نور دیدهٔ من هستی
تو جان من هستی
تو خود من هستی
دیگر پاییزانههای عاشقی: یک، دو، سه، چهار، پنج، شش، هفت، هشت، نه، ده، یازده، دوازده، سیزده، چهارده و پانزده.