فاطمه نصیری خلیلی
فاطمه نصیری خلیلی
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

پاییزانه عاشقی (پانزده)

سلام.

دفتر خاطراتمان را که ورق می‌زنم
عطر اقاقیای کوچه تنگِ آشتی
زیر باران نم‌نم شبانه
و گرمی بوسه‌های تازه‌ات
اتاقم را پر می‌کند
دلم را گرم می‌کند

یاد تو
کامم را شیرین می‌کند
مثل عسل چشمانت
که شیرین‌تر از همیشه
تلخی دوری‌ات را
در چشمم حل می‌کند

بودن تو اما
رنگین‌کمان را به آسمان می‌آورد
فصلش مهم نیست
باران ببارد یا نه
همین که هستی
آسمان هفت‌رنگ‌ می‌شود
ابرها سفید و تپل
و نسیمِ روح‌بخش وزیدن می‌گیرد

چقدر دیدنی است
طبیعت با تو
جنگل با تو
دریا با تو
آسمان با تو
شب
روز
زمین
زمان

دفتر خاطراتمان را که ورق می‌زنم
یادت
دنیایم را دیدنی
قلبم را لبریز عشق
جانم را تر و تازه
و دلم را گرم می‌کند


بامداد بیست و هشتمین روز پاییز ۱۴۰۰.


دیگر پاییزانه‌های عاشقی: یک، دو، سه، چهار، پنج، شش، هفت، هشت، نه، ده، یازده، دوازده، سیزده و چهارده.

https://vrgl.ir/BvhMu


حال خوبتو با من تقسیم کنشبه شعرعاشقانهمعشوقدلنوشته
سلام. اینجام که در کنار هم یاد بگیریم بهتر زندگی‌کردن و شادبودن رو.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید