سلام.
ما یه قرار داریم توی این چالش که هر هفته بیایم و با یه غزل آشتی کنیم. تو هم بیا و آشتی کن.
راستش هفتهٔ پیش که غزل ۲۲۹ با تفأل از دیوان حافظ دراومد، حالم گرفته شد. آخه اینکه حافظ از نرسیدن و فراق میگه واقعا سخته تصورش.
چند روزی حالم خوش نبود و بیشتر میخوابیدم تا از پیامهای والدهای پرتوقع و تنبیهگر و سرزنشگر درونم خلاص بشم؛ ولی خب این فرار راه به جایی نداره و هر چند روز هم که بخوابی،نه از بین میره و نه حالت رو خوب میکنه. پس باید بلند شد و چندتا حرف بالغانه بلند و محکم بهشون زد تا ساکت بشن و برن یه گوشه بشینن. این هوای پاییزی و گاهی ابری و بارونی هم مزید بر علت بود تا بیشتر بخوابم و بیحال باشم. ولی خداروشکر امروز وقتی نور آفتاب به اتاقم تابید، حال بهتری پیدا کردم و بلند شدم تا کمی به کارام برسم. حالا نه در حد ایدهآل ولی در حد کافی. چون کارینکردن بدتر از کمکارکردنه.
نیت کنید تا بریم برای غزل چهارم و صدای استاد موسوی گرمارودی:
اینم از چهارمین شعر حافظ که باید هفته چهارم چالش (۲۷ آبان تا ۳ آذر) حفظ کنیم:
تعبیر فال حافظ شما:
بر سر راه تو دامی پهن شده است که تو باید با هوشیاری بسیار از آن عبور کنی. از آنجایی که او ظاهری بسیار دل پسند و رفتاری بسیار مسحورکننده دارد و در عین حال قصد به دام انداختن تو را در سر دارد باید بسیار عاقلانه و با احتیاط عمل کنی. زیرا اگر در دام او اسیر شوی تمام موقعیتهای خود را از دست خواهی داد. پس به خدا توکل کن و حساب کسانی را که به تو بد کرده اند به خدا واگذار کن و در پی جبران مباش.