سلااام. این پست حاوی جملاتی است که با تمام وجودم انها را درک کرده ام . لطفن با دقت بخوانید شان مررسی.
پ.ن: (بخش اعظم نوشته ها از کتاب عروس دریایی برداشت شده اند)
*من فقط تصمیم گرفته بودم دنیا را پر از حرف هایی نکنم که نباید گفته شوند. *
*حقیقت این است که هر وقت به چیزی که در پیش داشتم فکر میکردم دلم میخواست ذهنم را به چیز دیگری مشغول کنم .
خودم را همان طوری میبینم که تو دیدی ، مثل کسی که جایی در این دنیا ندارد.*
* آدم هیچ وقت فرق بین یک شروع تازه و یک پایان ابدی را نمیداند.*
* غم خطرناک بود. غم میتوانست همه چیز را نابود کند. غم تنها چیزی بود که می توانست سد راهم شود. *
انگار میان آن چه درونم بود و آن چه بیرونم ،فاصله ای بزرگ بود. چیزی که در قلبم بود با چیزی که بیرون میریختم زمین تا آسمان فاصله داشت.فاصله آنقدر زیاد بود که انگار مرا می شکست و میلیون ها تکه می کرد.
به کلمه هایی که بعد از مدت ها از وجودم بیرون افتاده بودند، گوش میکردم. می توانستم درک کنم که هیچ معنایی نداشتند موضوع این نبود که چقدر سخت تلاش میکردم توضیح بدم، موضوع این بود که توضیحاتم منطقی نبودند.
پ.ن2 : امیدوارم از تصاویر هم لذت برده باشین.