فخری حسینی
فخری حسینی
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

پترس امروز نردبان فردا

از روی خودت رد نشو. درست زمانی که روی خودت پا می‌گذاری بدترین اتفاق است که در جریان است. وقتی به خودت و خواسته‌ات جواب رد می‌دهی آنجاست که آن را زخم زده‌ای. زخمی که هیچ دوایی درمانش نمی‌کند. آنچه از این جراحت می‌ماند سوزشی است که بعدها عیان می‌شود.

در لحظه‌ای که با چشم بسته روی تمام وجودت و تمایلاتت پا می‌گذاری سنگینی قدم‌هایت را حس نمی‌کنی. ولی بعد از یکی دو سال خاطره آن روزها برایت زنده می‌شود و درد پنهانی که تمام این سال‌ها در لایه‌های روحت جا خشک کرده پیدا می‌شود و دیگر کاری از دستت بر نمی‌آید جز افسوس و حسرت.

با سیلی‌ای که سوزش درد به صورتمان میزند، بیدار می‌شویم. خواب بودیم و اکنون که کاری از دستمان ساخته نیست بیدار شده‌ایم. پترس‌وار به خیال خودمان در حال فداکاری هستیم و از نگاه خودمان در لحظه بهترین و کاملترین هستیم ولی نمی‌دانیم که با عقل نیمه خود در حال سنجش اوضاع هستیم. بعدها همین نگاه پترس‌وار که به خودمان داشتیم تبدیل می‌شود به قربانی و نردبان دراز و بی‌خاصیت. که سواری داده‌ایم و تباه شده‌ایم.

به کوچکترین خواسته‌های دل باید دل داد تا بعدها یقه‌مان را سر بزنگاه نگیرد و داغی را به دلمان ننشاند. از عطر خوشبو که به دلمان می‌نشیند تا سنجاق سری که نگاه‌مان را جذب خود می‌کند را به خودمان هدیه کنیم. بنشینیم و قدری در خلوت خودمان چای تنهایی بنوشیم بی‌خیال دنیا و های و هویش.

نگران این و آن بودن دردی دوا نکرده. همه جا نمی‌شود جانفشانی کرد. اگر کردی بعد از زمانی جمله پس من چی؟ پس زندگی من چی؟ عذابت می‌دهد. پس الان که وقت است زندگی کن تا آینده "پس من چی"زمزمه ندامتت نشود.

ازخودگذشتگیفداکاریگذشتایندهحسرت
کارشناس ارشد مدیریت کارآفرینی دانشگاه تهران
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید