این ۲ سوال با زندگی همهی نویسندهها عجین شده؛
1. چی بگم؟
2. چهجوری بگم؟
روزی نیست که یک نویسنده این دو تا سوال رو از خودش نپرسه. چه زمانی که قلم دست گرفتهو مشغول نوشتنه، چه زمانی که در حال نقد و بررسی یه اثره.
چالش اصلی زمانی بهوجود میاد که از شما میخوان یه محتوای تازه بنویسید از یه موضوعی که بارها توسط دیگران یا حتی خودتون رُسِش کشیده شده.
این مسئله ممکنه بارها براتون رخ داده باشه یا در آینده رخ بده! به هر حال هر کسبوکاری یک سری مزیتها داره اما به شکلهای مختلف میخواد اون رو ارائه بده و معرفی کنه.
جالبه بدونید این چالشِ «چگونه گفتن» قدمتی طولانی داره!
زمانی که «سعدی» میخواسته از «عشق» بگه، این سوال رو از خودش پرسیده: «قبل از من، این همه شعر در وصف عشق نوشتن من چهجوری بگم که تازه باشه؟»
یا مثلا «نظامی» زمانی که میخواسته مثنوی بنویسه حتما با خودش فکر کرده که قبل از اون غولی به اسم «فردوسی»، «شاهنامه» رو نوشته حالا چهجوری باید بنویسه که تازه باشه.
و امروز، نتیجه رو همه میدونیم! سعدی، دلنشینترین اشعار رو درباره عشق نوشته یا نظامی مثنویهای درخشانی مثل «خسرو و شیرین» و «هفت پیکر» رو خلق کرده.
«صائب تبریزی» میگه:
یک عمر میتوان سخن از زلف یار گفت
در بند آن مباش که مضمون نمانده است
اینجاست که میتونیم رابطه «نویسندگی» با «زلف یار» رو ببینیم!
به قول صائب، نگران این نباش که دیگه موضوع تازهای نمونده (یا چی بگمها تکراری شده) یک عمر میشه محتوای جدید از زلف یار نوشت!
درسته موضوعات تکراری میشن اما میشه از دریچههای تازه بهشون ورود کرد. شاید مقصدها تکراری شن، اما همیشه میشه از خیابونهای تازه بهشون رسید.
بنابراین دفعه دیگه که قرار شد یه محتوای جدید از یه موضوع تکراری بنویسی این مصرع رو یادت باشه:
یک عمر میتوان سخن از زلف یار گفت...
امیدوارم که از مطالعه این یادداشت لذت برده باشید.
اگه علاقهمند به شعر و ادبیات هستید، پیشنهاد میکنم پادکست مجله نهان رو از کستباکس بشنوید. در فصل اول از این پادکست، درباره شعر و ادبیات متعهد در ایران و جهان با زبانی ساده و بهصورت داستانی حرف زدیم. همچنین نمونههای مهم و برجسته آثار متعهد رو بررسی کردیم.