هفته گذشته یادداشتی را در ویرگول در پاسخ به امیر ناظمی منتشر کردم. محمد جعفر نعناکار مدیر کل دفتر حقوقی سازمان فناوری اطلاعات در بخش دیدگاه ها این پیام را منتشر کرد:
علیرضای عزیز، از نقدی که نوشتی سپاسگزارم و البته مطمئنم از دیدگاه من هم در این خصوص آگاهی کامل داری چون در این مورد مواردی رو هم (در ویرگول) نوشتم و هم مواضعی رو اعلام کردم، نکته اساسی در مورد نقدت این هست که آیا پیشنهادی هم برای تدبیر کردن این امر داری؟استقلال شبکه رو به نظرت چطور باید تضمین کرد؟ آیا امنیت ۹۸درصد تامین کنندگان GDP رو میشه برای ۲درصد تامین کنندگان خدمات به مخاطره انداخت؟ امیدوارم پیشنهاد عملی برای تضمین فعالیت های کسب و کار و تامین امنیت داشته باشی.باز هم ممنونم
پاسخ به سوالات نعناکار بهانه ای شد در این یادداشت به بسط یادداشت اول اما از زاویه ای دیگر بپردازم.
⭕️من در یادداشتی که درباره متن امیر ناظمی منتشر کردم سعی کردم راهکار مدیریتی ایشان را جهت جلوگیری از قطع مجدد اینترنت نقد کنم. به این دلیل که، امیر ناظمی تلاش دارد با ادبیات توسعه در مواجه با گفتمان امنیتی راهکار ارائه دهد. طبیعتا از منظر طیف مقابل کلیه هزینه های وارد شده به کسب و کارها(چه در حوزه ICT و چه غیره) در یک جنگ (واژه ای که بارها توسط برخی از مسئولین به کار رفت)، کاملا ناچیز است.
از همین رو باید بین کاربرد واژگان ناآرامی، اغتشاش، بحران، جنگ و... توسط مسئولین تفاوت قائل شد. گروهی که از واژه جنگ یا نبرد استفاده می کنند، طبیعتا، قطع اینترنت و پیامدهای آن را، در ذیل شرایط جنگی، سبک و سنگین می نمایند و هزینه های میلیارد تومانی، که از نظر این گروه خود-ترمیمگر نیز هستند، کمترین هزینه محسوب می شود. به همین ترتیب در مورد واژگان ناآرامی، بحرانی، اغتشاش و....نیز سبک و سنگین کردن می تواند با همین رویه ولی با ترازوهایی متفاوت تر صورت پذیرد.
- اما در مورد بخشی از پیش فرض های سوالات مطرح شده توسط محمدجعفر نعناکار نیاز است تا برخی از آنها را روشن تر کنم:
1. اگر منظور از استقلال شبکه، ارتباط داخلی بین Nodeها باشد که در حال حاضر نیز، این ارتباط برقرار است. به این معنا که در صورت Traceکردن بانک ملی، کلیه ارتباطات، به صورت داخلی Routeمی شود. پس تا این مرحله استقلال ارتباطات داخلی تضمین شده است.
2. در مورد اعداد 98 و 2 با ایشان هم نظر نیستم. یا بهتر بگویم به چنین تفکیکی قائل نیستم. نمی توان سهم اینترنت را در دو صنعت ICTو غیر ICT به این صورت ساده سازی کرد و آن را به دو عدد 98 و 2 فروکاست. شناسایی سهم اینترنت در وضعیت امروزین ما در حوزه های مختلف اعم از اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بسیار پیچیده تر می نماید.
3. اکوسیستم نوآوری، کارخانه نوآوری یا مجموعه واژگان جدید مرتبط با این فضای کسب و کار «انسان-پایه» هستند. نه دستگاهی خریداری می شود و نه تکنولوژی وارد می شود.
اما در مورد راهکار. همانطور که در یادداشت منتشر شده ام نیز اشاره کردم، نمی توان راهکار عملیاتی کوتاه مدتی برای پاسخ به این سوال پیدا کرد. شاید یکی از مهم ترین دلایلش این باشد که در حال حاضر هیچ مستندی، حتی در حد اشخاصی که تصمیم به قطع اینترنت گرفتند و چرایی تصمیم گرفته شده و علت انتخاب ابعاد زمانی و مکانی آن وجود ندارد. با این حال سعی می کنم بدون هرگونه داشتهای، از زاویه دیگر به تبیین مسئله بپردازم.
در یادداشت قبلی و در سطور پیشین تلاش کردم موانع حل مسئله را به واسطه مواجه با گفتمان امنیتی تشریح کنم. در ادامه تلاش می کنم نشان دهم که چرا «جعبه سیاه» اینترنت، سیاست گذاران این طیف را به غلط انداخته است.
اینترنت به مثابه تکنولوژی، به جعبه سیاهی(BlackBox) می ماند که ورودی و خروجی های آن مشخص است. به این معنا وقتیکه یک تکنولوژی کار می کند و پیش می رود، همه به ورودی و خروجی های آن توجه می کنند و کسی به پیچیدگی های درون آن جعبهی سیاه توجه نمی کند. این پیچیدگی ها صرفا فنی نیستند. جعبه سیاه تا وقتی جعبه سیاه است که ماشین باشد، یعنی خوب و بینقص کار کند. مطابق دیدگاه لاتور، فرایند «جعبه سیاه شدن»(BlackBoxing) را میتوان تقریبا در مورد هر «کنشگر» (Actant) به کار برد. یک اختراع تازه را در نظر بگیرید. تا وقتی که اختراع جدید در آزمایشگاه قرار دارد، محتویات آن برای مخترع یا افراد کنجکاو یا علاقهمند باز است و در نتیجه اختراع جدید «جعبه سفید» است. اما به تدریج که اختراع جدید در سطح جامعه کاربران پخش میشود و ایرادهایش در سطح انبوه شناسایی و اصلاح میشوند محتوای آن مبهمتر و مبهمتر میشود. تا جایی که اگر به مرحلهای برسد که توسط میلیونها کاربر به صورت روزمره مورد استفاده قرار بگیرد و بیایراد و درست و تمیز هم کار کند محتوای آن کاملا تاریک میشود و میتوانیم بگوییم که فرایند «جعبهسیاهسازی» آن کامل شده است.
بعد از قطع اینترنت در ایران شاهد تعریف و تمجید از جانب موافقان قطع اینترنت بین الملل بودیم و این گروه کار کردن نرم افزارهای ساخته شده پیشینی بر روی بستر «شبکه ملی اطلاعات» را نشانه ای از موفقیت آمیزبودن این اقدام بدون هرگونه هزینه ای می دانستند(با جستجویی ساده در اینترنت می توان به مصادیق متعددی دست پیدا کرد)، گویی اینکه اصلا از ابتدا اینترنتی در کار نبوده است. به این علت که وقتی ما سرگرم کار با جعبهسیاهها هستیم از وجود آنها آگاه نیستیم. ما به شکلی ناخودآگاه کنش جمعیِ پیوند خود و جعبهسیاهها را مصادره می کنیم و می گوییم این ما هستیم که فلان کنش را انجام می دهیم.
سطح واکنش ها نسبت به قطع اینترنت در ایران نشان از آن دارد(تجربه شخصی نگارنده) که فرایندهای توسعۀ تکنولوژیک به نقطۀ «خاتمه» رسیدند؛ جایی که گروههای اجتماعی دخیل به این توافق دست یافتند که «این یک اینترنت است». «این اینترنت» مبتنی بر مذاکرات متعدد فی مابین گروه های متختلف سیاسی-فرهنگی-اجتماعی در طول تاریخ حضور اینترنت در ایران شکل گرفته است. برخی گروهها بر سرعت تأکید میکردند؛ برخی دیگر بر امنیت؛ برخی دیگر خواهان راحتی و در دسترس پذیری جهانی بودند و همین طور الی آخر و حال در جایی قرار داریم که باید گفت «جعبه سیاه» اینترنت ساخته شده است.
اما جعبه سیاه دیگر به راحتی تغییر نمی کند یا نمی توان آن را به راحتی تغییر داد. از این رو جعبه سیاه موجودی قابل اعتماد تلقی می شود. موجودی که(در اینجا اینترنت) هر روز وارد پیوندهای جدیدی می شود قابل اعتماد نیست، چرا که ماهیت وی در سیلان است و هر روز ویژگی های جدیدی از خود بروز می دهد. اما جعبه سیاه را می توان با پرداخت هزینه های کافی باز کرد. باز کردن جعبه سیاه یعنی زیر سوال بردن استحکام آن. هر جعبه سیاهی را می توان باز کرد، اما عملا چنین چیزی بسیار پرهزینه است و هیچ تضمینی هم نیست که موفقیت آمیز باشد. قطع اینترنت به مدت 2 هفته و آغاز گفتگوهایی مبنی بر بازتعریف این تکنولوژی در ایران و فرایند حضور آن و انجام برخی مذاکرات و به میان آمدن بعضی چانه زنی ها در مورد آنچه که تا دیروز مسلم و غیرقابل انکار می نمود، وضع اینترنت را در هاله ای از شک و تردید فرو برد. شاید بتوان این اقدام را حرکتی در راستای باز کردن جعبه سیاه اینترنت در ایران قلمداد کرد.
یک مثال: برج میلاد را در نظر بگیرید. هزاران نفر هر روز از آن بازدید می کنند. کنسرت ها و مراسم زیادی در آنجا برگزار می شود. والدین فرزندان خود را به امید آشنا کردن بچه هایشان با آینده های شغلی با اعتماد به طبقه زیرین برج به کاربازیا می برند. در اینجا با مجموعه ای از Inputها و Outputها و یک BlackBox روبرو هستیم. اما در گذشته، مجموعه بسیار زیادی از مذاکرات بین مهندسان، سیاست گذاران، شهرداران، سیاست مدارن در مورد جانمایی این برج و ساخته شدن آن در گرفته است. از چندین پیمانکار خارجی و داخلی و چندین مشاور کمک گرفته شده و مجموعه عظیمی از مصالح برای بالا رفتن این برج استفاده شده است. در مورد اینکه این برج باید چند متر باشد، چه کاربردهایی داشته باشد و... صحبت شده، طرح ها و نقشه ها دیده شده و دیگر اکنون نیازی به حضور هیچ یک از این معماران و مهندسان و نقشه برداران و ابزارهای مورد استفاده ایشان نیست. اکنون با «جعبه سیاه برج میلاد» روبرو هستیم.
به هر دلیلی عده ای در سازه این برج شک می کنند. این شک سرآغاز باز شدن «جعبه سیاه» است. بررسی مجدد نقشه ها، قراردادها، منع عبور و مرور به برخی طبقات یا کل برج و محوطه، رواج شایعات، بررسی مدارک ساخت، استقرار داربست ها و...سوالاتی از این دست. باز کردن جعبه سیاه ممکن است، ولی باید هزینه های آن را بپذیریم.
-دو پیشنهاد:
1. در پایان، شاید باید سوال اولیه را مجدد عطف به بخش اول این یادداشت، به این ترتیب صورت بندی کنم. عمل "قطع کردن" اینترنت بین الملل چه پیامی را به گروه های مختلف و ذینفعان آن مخابره کرد؟
در شرایط وقوع بحران همچون سیل، آتش سوزی، زلزله، جنگ و ... مقام مسئول، جهت کنترل بحران و جلوگیری از پیشروی بحران بنا به شرایط اقدام به قطع گاز، آب، برق، اینترنت می کند یا حتی مسیر و جریان آن را عوض می نماید. همانطور که اکثر ما تجربه قطعی های مداوم برق را در زمان 8 سال جنگی تحمیلی به یاد داریم. هر قطعی برق در آن ایام، اینگونه تفسیر می شد که حمله ای رخ داده یا حمله ای در راه است.
شاید سوالی که می بایست توسط سازمان فناوری اطلاعات تحت یک پیمایش به آن پاسخ داده شود، این است که افراد و گروه ها در دو هفته قطعی اینترنتی، چه تفسیری از آن داشتند و چه پیامی از آن دریافت کردند؟ و در صورت قطع مجدد آن را چگونه تفسیر خواهند کرد؟ پاسخ به این سوال و تحلیل های مبتنی بر آن در کنار دیگر داده های جمع آوری شده، می تواند تا حدودی در چارچوب فکری گفتمان مورد نظر سوالات مد نظر امیر ناظمی را پاسخ گوید.
2. عطف به بخش دوم این یادداشت پاسخ به این سوال را چاره ساز می دانم: باز کردن «جعبه سیاه» اینترنت در ایرانِ اینترنتیزه شده(با توجه به توضیحاتی که در بالا داده شد)، چه هزینه هایی را در پی می کشد؟