ویرگول
ورودثبت نام
گیسو
گیسو
خواندن ۲ دقیقه·۱ سال پیش

میدون هفت‌تیر ۳/۳

نزدیک بهار که میشه، دم غروب آسمون رو که نگاه میکنی یاد دل مجنون میفتی انگار یه دشنه خورده وسطش، خون دل مجنون اما همیشه قرمز نیست، یه روز نارنجی،یه روز ارغوانی ، یه روز صورتی و یه روزم زرد و گاهی همه‌ی این رنگها. تو این لطافت بهار و تو این آسمون مجنونی هوا دونفره‌س. گفتم دونفره ساعت نزدیک نه و نیمشب شده و وقت ضیافت یار و بوسیدن لبش. فقط فکر کنم دو سه نخ بیشتر تو پاکت یار نمونده باشه.

رسیدم میدون هفت تیر از وقتی این وسط رو چند تا نیمکت گذاشتن و چند تا درخت کاشتن جون میده بیای اینجا بشینی مردم رو نگاه کنی و فلسفه ببافی. من اگهفیلسوف بودم شب به شب میومدم اینجا مینشستم فلسفه میبافتم و آخر شب میشکافتم تا فردا شب که دوباره بیام و ببافم.

روی نیمکت نشستم، یه مرد ژولیده رو میبینم که نزدیکه یه پسر جوون شد و ازش چیزی خواست، پسر که تو گوشش هندزفری بود انگار که اصلا تو این دنیا نبود مثلحلزونی بود که تو لونه خودشه و با یه تکون سرشو میاره بیرون و با بالا بردن سر به علامت نه به مرد به راه خودش ادامه میده.

ظاهرا همسن و سال بودن ولی چهره‌ی مرد ژولیده جوری بود که گفتی روزگار دستش رو مشت کرده و تو صورتش کوبیده، دندونها ریخته، لپ فرو رفته و چشمها ازحدقه بیرون زده.

مرد ژولیده داره به من نزدیک میشه

مرد: سلام داداش، مردم قبلا با دلشون تصمیم میگرفتن اما انگار دلها مرده

من: سلام، چرا چی شده

مرد: بهش گفتم دوازده تومن بده خمارم انگار نه انگار، انگار ادم ندیده

من: دیدم یه لحظه برگشت سمتت ولی انگار پشیمون شد دوباره رفت

مرد: داری یه نخ سیگار، اقلا خودمو گرم کن کنم تا نوبت مسابقه برسه

من: بهش میگم لیلا، لیلای منه و به کسی نمیدم، عوضش این پنجاهی برای تو خواستی بروسیگار بگیر خودتو گرم کن خواستی برو برای مسابقه

مرد: خدا برات بسازه ، دمت گرم

مرد رفت. مثل یوزی که خرگوش رو بعد از ساعتها دویدن شکار کرده و حالا کنج خلوتی میخواد تا بدردش.

ساعت ده شد و از کریمخان افتادم تو خردمند و میرم بالا. چند نفر جمع شدن و یکی داره با پلیس تلفنی صحبت میکنه: انگار مرده، هر چی صداش میکنیم جوابنمیده.

من که چشمم خورد بهش شناختمش همون یوز، سرنگ تو دست، چمباتمه نشسته، مثل چتربازی لَخت بین زمین و آسمون، خدا برام ساخت. ساختن!؟

ساختن برای هر کس یه معنی میده، بستگی داره چطوری نگاه کنی.

مرد ژولیدهمرددل مجنون
برای نوشتن
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید