اسمم پیمانه. همه چیز از جر و بحث و اختلاف سلیقه من با پدرم شروع شد. قدیما که نسل عوض میشد بهش میگفتن شکاف نسلها و ضخامت این شکاف تا سالها و تا نسلها به اندازهی یه ضخامت یه مو بود که تازه بعضی موقع باید با میکروسکوپ نگاه میکردی تا متوجه این شکاف بشی. تا اینکه نوبت ما شد، ما یعنی پدرم و من. بابا همیشه میگفت من جلوی بابا پام رو هم دراز نمیکنم اما الان شما….
اون نمیدید که زمونه عوض شده و حالا همه چی شده مدرن و دیجیتال. مردم دیگه حوصله وقت گذاشتن و تو ترافیک موندن برای انجام کارهاشون رو ندارن. هنوز دوست داشت که مردم به صورت سنتی کارشون رو انجام بدن و حالا زمونه برای مردم شده مثل یه جنگ دائمی، جنگ با ترافیک، آلودگی هوا، گرونی و اگه از این جنگها جون سالم به در ببرن یه بیماری مثل کرونا میاد سراغشون. پس مردم کسی رو میخوان که تو این شرایط کنارشون باشه.
کار و کسب بابا کساد شده بود و دیگه کمتر کسی برای انجام کارهاش حضوری میومد پیش بابا، برای پول گرفتن، پرداخت یا حتی واریز. تازه به همهی اون موارد باید خطر دزدی رو هم اضافه میکردی، کلی وقت میذاشتن میومدن پیش بابا و همین که از پیشش میرفتن، یه از خدا بیخبری پیدا میشد و تو شلوغی جیبشون رو میزد.
اون شکافی که بهتون گفتم بهواسطه پیشرفت تکنولوژی و دیجیتال شدن دنیا دیگه از شکاف گذشته و شده پارگی. انگار که چند صد سال بین نسل بابا و من فاصله بوده. پس من دست به کار شدم. من حکم اون خیاطی رو داشتم که این پارگی رو دوخت و این دو نسل رو به هم نزدیک کرد. سعی کردم کمک کنم که مردم کمتر نیاز داشته باشن که برای کارهای جزیی از خونه بیرون برن و از آلودگی و ترافیک در امان باشن. همچنین با من سرعت و امنیت کارها بالا میره و ریسک دزدی و کیف قاپی به صفر میرسه. من مثل دست سوم مردم هستم که کمک میکنم کارهای پرداخت و واریز به راحتی و سریعتر انجام بشه.
من #پرداخت_مستقیم_پیمان هستم.