هر موسس، رهبر، فروشنده و کاربر برنامههای دوستیابی این عبارت را شنیده است.
چرا جادوگر از دورثی درخواست میکند تا جارو جادوگر شرور را برایش بیاورد؟ درخواست او از سر نیاز به جارو نیست.
بلکه میخواهد دورثی را دست به سر کند. اگر کسی را پی ماموریتی غیرممکن بفرستید، درخواستی را مطرح کنید که ناقض قوانین فیزیک و احتمالات است، در حقیقت بهطور ضمنی مخالفت خود را اعلام کردهاید.
به هر دلیلی به هدفش نرسید. معمولا از ترس است. ترس از ناشناختهها، ترس از اولین بودن یا ترس از کلاهبردار دیده شدن. دلایل بسیاری برای عدم سرمایهگذاری در یک شرکت، ارائه پیشنهاد شغلی، حاضر شدن در قرار دوم یا خرید محصولی وجود دارد.
اما نه گفتن دردناک است. شاید ناگفتههای ما را افشا کند. شاید استدلال «مخالفت» غالب شده و گرفتار شویم.
با درخواست جارو جادویی، در واقع فردی درستکار را در جستجو درختی بیبار فرستادهایم و امیدواریم که برنگردد.
وقتی کسی چنین درخواستی دارد، اولین قدم باید درک او و خواستهاش باشد. زیرا گاهی واقعا نیاز است (در چنین حالتی دیگر با «استدلال جادو» مواجه نبوده و باید فرد مناسب کار را پیدا کنید و یا خود به حل مشکل بپردازید).
اما اگر نیازی به جارو جادویی نبود، کافیست بدانید که تنها آموخته شما، ترس طرف مقابل بوده است. هم به نفع شما و هم اوست که با صبر و حوصله مشکل را پیدا کنید.
لینک مرجع: https://seths.blog/2024/10/the-broomstick-objection/