امروزه بحث و تبادل نظر درباره سلیقه بیش از هر زمان دیگری است. زمان باعث میشود راحتتر علاقه خود را پیدا کرده و در مورد چیزهایی که دوست ندارید صحبت کنید. هیچ حساب و کتابی برای سلیقه وجود ندارد. و چه بهتر که اینطور است.
چرا که سلیقه مفید است.
دستمال توالت بالا باشد یا پایین، گروه بیتلز یا استونز، شورلت یا فورد... تعاملات و هویتی که از این مکالمات سرچشمه میگیرد، نیاز ما را برای دیده شدن و بخشی از کار بودن برطرف میکند.
هواداران ورزشی نتیجه را تغییر نمیدهند اما از بحث کردن درباره آن لذت میبرند.
اگر میخواهید به موسیقی جامائیکایی گوش دهید، تردید نکنید. حتی اگر باعث میشود بهتر شوید، واژگان جدیدی بسازید.
ما برای این خواسته خود یک امپراتوری رسانه تریلیون دلاری ساختهایم. تقسیم، جمعآوری و دوباره تقسیم برای سلیقه و اولویتها.
اما چنین عادتی ممکن است از مرز رد شود. اینطور که مشخص است پرندهها واقعی هستند، زمین صاف نیست و ۲ + ۲ برابر با ۴ است. بحث کردن در مورد این چیزها ارزشی ندارد.
برای مکانیک کوانتوم مهم نیست که آلبرت اینشتین به آن اعتقاد دارد یا نه؛ بلکه هنوز هم بهترین توضیح موجود برای رفتار اجسام بسیار کوچک است.
سلامت عمومی، ریاضی، مهندسی و دانش زمینهساز این موارد بر اساس سلیقه یا نیاز ما به حضور در گروهها شکل نگرفته است. کار خود را نشان داده، پیشبینی و ارزیابی کنید و سپس به دیگران فرصت پاسخ دادن بدهید. اگر بتوانید پیشبینیهای خوبی انجام دهید و ارزشآفرینی کنید، یعنی کار شما ارزشمند بوده است. در غیر اینصورت تنها هیاهویی بیش نیست.
هر روز بخشی از این سلیقه را گرامی میداریم اما شاید بد نباشد پیش از پذیرش این ایده که میگوید حقیقتی وجود ندارد، اندکی صبر کنیم. زیرا ایده مفیدی نیست.
لینک مرجع: https://seths.blog/2024/05/2-2/