قدردانش باشید وقتی پیدایش کردید. هر وقت توانستید، خود آن را ارائه دهید.
یکی از بزرگترین لذتهای نویسنده بودن، وجود نویسندههای دیگر است. نظریه بازی نشان میدهد که نویسندهها با یکدیگر رقابت دارند؛ اینکه تنها تعداد اندکی انتشارات، قفسه کتاب و کتابخوان وجود دارد. اما تنها نویسنده جهان بودن، نه تنها احساس تنهایی میدهد بلکه کارساز نیز نخواهد بود. کتابها زمانی بهترین فروش را دارند که در کنار یکدگیر باشند؛ نه در سوپر مارکت.
اما بیشتر از آن، حمایت همنوع زمانی حاصل میشود که افراد بخشی از چیزی بزرگتر از خودشان شوند. زمانیکه به چشم مهارت به کار خود نگاه کنند و فرصتی برای نوآوری یا ارائهای استانداردی تازه داشته باشند.
در هر زمینهای، هنگام ارائه بهترین خود، ممکن است احساس تنهایی کنیم؛ چرا که تضمین، نقشهای برای دنبال کردن یا جمعیتی که به ما اطمینانخاطر دهد وجود ندارد. این همان زمانی است که حمایت همنوع بیشترین معنی را پیدا میکند. همان زمانی که موجب تعامل در پیشروی و پیشرفت زمینهای بهخصوص میشود.
«همنوع» خود یک عنوان شغلیِ اکتسابی است. یک راه برای بهدست آوردن آن، یافتن دیگران، وصل کردنشان به یکدیگر و راهنمایی آنهاست. ما زندگی خود را صرف پیدا کردن همنوعانی میکنیم که ما را بپذیرند؛ اما در حقیقت این فرصت ماست که میتوانیم پایه و اساسی برای برقراری ارتباط میان همنوعان خود ایجاد کنیم.
در حالی که اکثرا وقتی غریبهای میان جمع هستند میگویند، انتظار دارند از آنها به گرمی استقبال شود. همچنین حقیقت دارد که هنگام فرارسیدن صدایی جدید، در استقابل از او تأمل میکنیم. این غریزهای طبیعی است که غلبه بر آن ارزشمند است.
سازماندهیِ همنوعان خود ممکن است ناخوشایند بهنظر برسد. مگر شما که هستید که سه یا چهار نفر دیگر را به یک ملاقات هفتگی از پیش برنامهریزی شده دعوت کنید؟ مگر که هستید که بخواهید درباره ایدهای جدید که مبهم و به سادگی قابل دفاع است پیشقدم شوید؟ خب، اگر شما نه، پس چه کسی؟
خیلی ممنونم از تو استیو برای اعلام حمایت و مهمتر از آن، برای دههها راهنمایی.
لینک مرجع: https://seths.blog/2023/06/peer-support/