بعدش چه میشود؟
بسیاری کسبوکارهای کوچک کار خود را با سخاوتمندی و نیت خوب شروع میکنند. اما مسیر دشواری است؛ بهویژه زمانیکه سرمایهگذاری خارجی در میان باشد. اغوا شدن توسط زرق و برق میلتون فریدمن و دلبستگی بیش از حد به منافع کوتاهمدت کار راحتی است.
با گذشت زمان، هدف شروع به محو شدن میکند. ضرورتها و مطالبات مربوط به نتایج فصلی و فرصتهایی برای رشد همراه با پیشرفت بیشتر، پایبندی به هدف اصلی را دشوارتر میکنند.
این مطلب از Ari Weinzweig، راه متفاوتی برای ادامه دادن و اضافه کردن سطحی از ساختار به حسننیت اولیه را ارائه میدهد. او زبان هر از گاه لطیفِ نهادهای انتفاعی را گرفته و آن را به بخشی قانونی و دائمی از مسئله اصلی تبدیل میکند.
با شروع تدوین ساختار از اول، موجب ایجاد سازمانهایی میشوید که حد و حدودی دارند. مرزبندیها الزاما عیب نیستند. میتوانند ویژگی باشند. یک مرزبندی چیزی برای تکیه دادن به ارمغان میآورد. همچنین دقیقا همانطور که باید، با مولفههایمان ارتباط برقرار میکند.
برای مدتی طولانی در حال تکامل در یک جهت بودهایم. شرکتهایی که تنها بهدنبال برگرداندن سرمایهگذاران کوتاهمدت بوده اما گمراهیهای بسیاری نیز به بار آوردهاند.
در محیط کسبوکار فراصنعتی، جایی که افراد مهمتر از ماشینها و عواقب فعالیتهای ما شفافتر هستند، منطقی است که هدف را سرلوحه قرار دهیم.
لینک مرجع: https://seths.blog/2023/01/new-ways-to-codify-purpose/