من طرفدار پلاسیبوهای مناسب هستم. آنها اغلب عوارض جانبی اندکی دارند. ارزان هستند و زمانیکه در موقعیت مناسبی بهکار گرفته شوند کارساز نیز هستند. میتوانید گلایههای من را از این لینک بخوانید. مطلبی که تا به امروز میلیونها بار خوانده شده است.
پلاسیبو تنها یک ابتکار درمانی نیست؛ بلکه به هر ابزاری گفته میشود که برای دریافت حس بهتر در یک جهان پیچیده از آن استفاده میکنیم. آنها نه تنها حس بهتری به ما میدهند، بلکه گاهی اوقات فیزیولوژی ما را تغییر داده و میتوانند موجب پیشرفتمان شوند. یک برچسب شراب برای برخی یک پلاسیبو است (تا زمانیکه برچسبها پوشیده باشند، شرابهای گران قیمت مزه بهتری دارند)، و حتی رضایت ناشی از موتورهای جستجو اغلب از داستانی سرچشمه میگیرد که، درباره چیزی که برای جستجو از آن استفاده میکنیم برای خود روایت میکنیم.
بسیاری از انواع بازاریابی در واقع تلاشی برای ساخت اثرات پلاسیبو هستند.
اما چطور آنها را انتخاب کنیم؟ چرا سوپ مرغ برای سرماخوردگی خوب است اما سوپ گوجه یا سوپ بوقلمون نه؟
و چرا در حال مشاهده ظهوری (اغلب به زیان خود) در داروهای دروغین، توطئهها و داستانهایی حول موضوعاتی هستیم که در سابق بهوسیله حقایق و مطالعات قابل تکرار هدایت میشدهاند؟
برای آنکه یک پلاسیبو کارآمد باشد، مغز ما نیاز به فضایی برای مانور دارد. چیزی که احتمالا شامل موارد زیر باشد:
وقتی این شرایط وجود داشته باشند، ذهن ما به دنبال یک توضیح، مبنایی محکم و فرصتی برای پیشرفت میگردد.
اما این حقیقتی همیشه درست است. معیار دیگر، نیاز ما به شنیدن در مورد یک پلاسیبو از فردی است که از آن جواب گرفته است. قدرت پیشنهاد نیازمند یک پیشنهاد است.
اگر یک فرد تاثیرگذار به هنگام بهتر شدن طبیعی سرماخوردگی خود رژیم سوپ مرغ داشته باشد، نسبت دادن این بهبودی به سوپ کار چندان دشواری نیست. از آنجایی که وجود پلاسیبو همزمان شده با شروع بیماری، سوپ را مرتبط با بهبودی در نظر میگیریم. در تلاشی برای بهبود سخاوتمندانه سلامت دوستان خود، میتوانیم این موضوع را با آنها نیز به اشتراک بگذاریم (اعتماد به نفس، جایگاه و وابستگی خود را افزایش دهیم). برخی از آنها نیز هنگام بهبود سرماخوردگیشان سوپ میخورند. پیشبرد بیشترِ مزیتی که سوپ مرغ در رقابت برای پلاسیبو شدن در زمان سرماخوردگی دارد.
هزار سال پیش انواع مختلفی از پلاسیبوها را داشتیم. هیچ ایدهای نداشتیم که چرا خورشید طلوع میکند، برف به زمین میریزد و چرا فردی مریض میشود. پلاسیبوها برای سلامت عاطفی ما ضروری بودند. اما ظهور روش علمی موجب کنار زدن بسیاری از این داستانها شد. زیرا دیگر مسائل را شافتر درک میکردیم و از پیچیدگی آنها کم شده بود.
در طی ده سال گذشته یا همین حدود، تغییری را شاهد هستیم.
و مانند همیشه در این مورد نیز اینترنت عامل تغییر است. اینترنت فرصتی در اختیار مردم قرار داده است. فرصتی برای اشتراکگذاری ترسها، سردرگمیها و سرخوردگیهای مربوط به جهان و بهویژه موضوعات پیچیدهای که در طول زمان اتفاق میافتند. جهان پیچیدهتر نمیشود اما، ترسها و سردرگمیهای ما بهطور گستردهتری به اشتراکگذاشته میشوند که همین موضوع باعث پیچیدهتر شدن آن میشود. افراد کمی از جاذبه گلایه میکنند اما، کشف معما یا حتی توطئه در رویدادها و فراگیریهایی که اندکی پیچیدهتر هستند کار راحتی است.
اگر کسی یک پلاسیبو را به عنوان یک درمان، مسکن یا یک سنگ محک فرهنگی پیشنهاد کند، ممکن است توسط دیگران نیز استفاد شود. و برخی از مصرفکنندگان هنگام بهبود اوضاع متوجه حضور آن میشوند که در نتیجه مورد پذیرش بیشتری قرار میگیرد. نه به این خاطر که به شیوه ویتامین ث به درمان اسکوربوت کمک کرده است؛ بلکه به این خاطر که به تفسیری، همزمان با چیزی دیگر اتفاق افتاده است.
پلاسیبوهایی که بدون هیچ عوارض جانبی به ما آرامش و صبر میدهند، جادویی هستند. افسوس که وقتی آنها را در زمینههایی که بهتر بود از روشی با تاثیری سرراستتر استفاده کنیم به کار میگیریم، در واقع مرتکب اشتباهی شدهایم که هم برای خودمان هزینهبر است و هم اطرافیانمان.